از یادت دست بر نمی دارد این جان فانی ام

از یادت دست بر نمی دارد این جان فانی ام
این قلم گنگ و این شعرهای تکراریم
از تو هیچ نمانده برایم جز سوز نهانیم
و سنگینی مشتی برف خاطره روی زندگانیم
من آن کلیه ی گلین کوچک خاطراتم بعد از تو
و تو برفی که می باری و می کِشی به ویرانی ام.

مهرانگیز نوراللهی

بال بال زنان

بال بال زنان
خسته
با یه بال شکسته
نشستن بر جایی که فقط لمس و نوازش اوست


که آن را به رقص و پرواز در می آورد

ملیحه ایرانلو

غرق شد اندیشه ای که سنگین بود

غرق شد
اندیشه ای
که سنگین بود
گاهی
باید
قید همه چیز را زد
تا سبکبار شوی


فرهاد جوان

سیر دنیا می کنم ، موجی ز دریای تو هست

سیر دنیا می کنم ، موجی ز دریای تو هست
در زمین و آسمان ، عطر مسیحای تو هست

بادها هر جا روند، نام ترا سر می دهند
رودها جاری شده ، آهسته نجوای تو هست

برگ با برگی سخن از لطف تو سر می دهد
غنچه ی سرخ دلم. شیدای مینای تو هست


هر کجا پا می نهم ، عطر حضورت می رسد
در نگاهم مستی چشمان زیبای تو هست

دل به دریا داده ام. موج پریشان حال را
ابر طوفان دیده ام، امید در پای تو هست

سجده گاه دل شدی ، جانم فدای دیده ات
پا به چشمانم گذار ، آرام سودای تو هست....

سیمین حیدریان