آمدی زدی بردی، آخ دمت گرم،
تو مال مردم خوردی، آخ دمت گرم،
چقدر بشکن زدی پشت سر هم،
تو گل گفتی شنفتی، آخ دمت گرم،
صداشو در اوردی؟،آخ دمت گرم،
خیال کردی، تو بردی، آخ دمت گرم،
خیال کردی زرنگی، آخ دمت گرم،
یک تنه، مرد جنگی ،آخ دمت گرم،
تو فکر کردی که شاهی وای بر تو ،
یک عمر پادشاهی، وای بر تو،
تو ته ، ته ، راهی وای بر تو،
تو آخر ،ته چاهی وای برتو،
تو دزد رو سیاهی، وای بر تو،
فرح توانا مهربانی
ما رنج عشق را به تماشا گذاشتیم
عیسی صفت به مسلخ خود پا گذاشتیم
هرچند کوسه های طمع صف کشیده اند
یاقوت سرخ را لب دریا گذاشتیم
در کنج فقر هیچ کسی یاد ما نکرد
ناچار قفل پنجره را وا گذاشتیم
اجر سکوت منتظران غیر آه نیست
وقتی بهشت را سر دعوا گذاشتیم
ما نیز با حلول شب قدر تا سحر
سر بر پیاله های تمنا گذاشتیم
روزی دلیل روشنی ماه می شود
سنگی که بر دهان صدف ها گذاشتیم
ما اشک را به دیده ی منت نهاده و
معشوق را برای زلیخا گذاشتیم
فرجام هر که صورت ما را به غم نواخت
از این جهان به عالم عقبی گذاشتیم
با آرزوی قیس بنی عامری شدن
پا جای پای بادیه پیما گذاشتیم
عقل سلیم را به تحمل گداخته
دیوانه رو به دامن صحرا گذاشتیم
ما دست از زمین و زمان شسته ایم که
انگشت روی لانه ی عنقا گذاشتیم
ای عابران گمشده در کوچه باغ ها
ما شمع را برای شما جا گذاشتیم
خورشید را به لطف حباحب نیاز نیست
(دنیا برای مردم دنیا گذاشتیم)
سمیه عادلی
در آغوش پاییز،
دلم در هوای تو گم شده،
هوا سرد و بارانی است،
ولی یاد تو،
گرمترین حس دنیا است،
چشمهایم خیره به افق،
جایی که تو بودی و حالا نیستی
دلتنگیام،
چون ابری تیره
تکیه داده بر آسمان، بیپایان
عطر یادت در باد می پیچد،
برگها در هم میچرخند،
هر کدام، گویای داستانی
از عشق و هجر و انتظارند
پاییز میآید و من در انتظارم
مثل درختی بیبرگ، بیبار
به یاد تو،
در خلوت خود مینویسم
شعرهایی که از دل
اکاش تو هم میدیدی
این فصل را
چقدر دلتنگی دارد این دنیا
بگذار باران بر جانم ببارد
تا شاید عشقام را به تو برساند
محمدرضا امیرخانی