آتش به زندانم بزن من خود وفا دار توام
با تو سخن ها گفته ام در گیر رفتار توام
از می نمی نالم بدان در میکده دیدم تورا
من عاشق صد بوسه از روی وفا دار توام
یادم کنی شادم کنی هر لحظه فریادم کنی
معصومترین عاشق منم نخجیر دربار توام
از من خبر داری بیا آهسته رامت می شوم
تیری بزن بر قلب من آهوی هوشیار توام
دستم بگیر پیشم مرو ای نرگس شهلای من
من عاشق رویت شدم پیوست بیدار توام
از سینه چاکم مپرس غمهافراوان دیده ام
در گیر صحرای جنون من خود نمودار توام
افسانه های درد عشق یارا گرفتارم بکرد
من خود گرفتار از نفس پیوسته بیمار توام
دردم شفا گر میدهی در بستر آغوش عشق
عاشق شدی پیشم بیا مشتاق دیدار توام
علی جعفری
دیگر از حال منش غمزده هوشیار مپرس
غرق دریا شده ام سرزده هوشیار مپرس
گریه های من از آن دوری رخسار تو بود
رخ مپوشان تو دلا در زده هوشیار مپرس
ساده بودم تو بدان عشق تو یادم دادند
اینهمه هستی من شرمزده هوشیار مپرس
یاد پاییزم و این گردش آبان خوش است
بیستوشش روز مراجمزده هوشیار مپرس
هدیه ای دارم از آن فصل خزان میخواهی
میدهم جان خودم نمزده هوشیار مپرس
جعفری با غم عشق از چه سری میگذرد
در قفس کن تو مرا دمزده هوشیار مپرس
علی جعفری
عاشقت هستم بیا من هر شبی میبوسمت
خسته ام آخر مپرس از هر چمی میبوسمت
طرح شعرم داده ای هر روز و ابیاتی جدید
شمس من هستی بیا از هر لبی میبوسمت
ساقی جانم شدی در مسجد و می خانه ات
طالب کویت شدم از هر دری میبوسمت
کن شفاعت نام تو پیوسته در جانم سرشت
میدهم جان را برایت از هر دمی میبوسمت
طالع نحسم چرا دادی تو خلقت بی هدف
سر به را هم کرده اند از هر تبی میبوسمت
من که در آغوش تو هستم شبی نازم بکن
وقت خوابت گر شود از هر دبی میبوسمت
آمدش تا من به قربانش شوم در صد جهان
خاک پایت میشوم من تا صدی میبوسمت
عاشق دلبسته را در شهر عشق خارش مکن
جعفری در شهر عشق با هر چمی میبوسمت
روز محشر می شوم من با سپیده در حساب
در صراط مستقیم گریان همی میبوسمت
علی جعفری
سخت است بی تو سپیده مواظبم باش
خورشید رسید و بیا تو هم موافقم باش
دستی بکش به سرم و به اندیشه ها ببر
آنجا قصری را درست کن و مراقبم باش
هرگز سیر نمی شوم از روی زیبای تو من
دستم بگیر و بمان تو کمی از دقایقم باش
دانی که فرزندعشقم و محبت طالب کنم
بستند دستم را تو بمان اهل علایقم باش
شاعر نزاییده شدم و تو مرا شاعرم کردی
عشق آمد و گفت بیا توهم مناسبم باش
معشوق توهستی ومن عاشق سوخته ام
تاریخ راعوض میکنم تو هم مطالبم باش
نرگس تویی که به هرگلی لایقتر تر شدی
پاییز شدو بیا تو هم نرگس خرانقم باش
عطری که توداری پیداست کجاگرفته ای
میبوسمت گلی راکه شرح عواطفم باش
ای جعفری بخوان که کشتندظالمان شهر
مهلایی بمردو تو هم ازدرد سوابقم باش
خونی که ریخته شد به ناحق یحیی بود
یحیی کجا شدی که فصل شقایقم باش
علی جعفری
من خطا کردم بدان آهسته تر
در ره عشقت شدم من پرخطر
بوسه ای کردم تو را بهتر شوم
در همان خوابی که گفتم مفتخر
آتشم زد بوسه ی ناخواسته ات
سر به سر کردم دعوا را مختصر
عاشق ات هستم ولی ترکم مکن
نام مجنون خورده بر من معتبر
شکل زیبایت به حوران در بهشت
یادی از یارم تو کردی سر به سر
گر سپیده نایدم در شهر عشق
من که بیچاره شدم وابسطه تر
جعفری شعری بگو از کوی عشق
در عمل مجنون شدم پای گوهر
علی جعفری