من مه ام
که گاه به زمین دل می بندم و
گاهی به آسمان،
و در میانه این شک
آرام آرام پراکنده می شوم . . .
#گروس عبدالملکیان
بی تو نمرده کفن پوشم
درون سینه ام قیامت است!
تو را ای خیالِ شکستنی,
چگونه از تصویر,بیرون بکشم؟
حبس شده ام,
در جهانی,
به وسعتِ یک قاب
پیامبری عصاشکسته ام,
در خویش سرریز شده,
باید دریا را به آغوش بکشم !
ای اشک ها!
به دلتنگی ام ,
فرصتِ خواب دهید...
روح انگیز هاشمی
می روم با واژه ِ شب
رقص باد را
جمله کنم...
نقطه ِ تکرار را
بعد از واژه ِ صبح
آخر ماه دی
در حسرت ِ یک سر خط
به زمین ِ سرد بی حساب
بنشانم ...!!!
محبوبه برونی
سایه ای نیست دراین سوی پریشانی ها
تا رهــایم کند ازدســت زمستــانی ها
ای که صد پنجره از صبح خدا سرشاری
تو نجـــاتم بده از دست پریشــانی ها
بی تو می ترسم از این شهر و از این آدم ها
بی تو..از این همه چشمان و چراغانی ها
به نگاهی به سلامی ...دل ما را بنواز
نا امیـــدم مکن از صحبــت بارانی ها
سمت تو.. سمت کریمانه ابراز وجود
سمت من.. سمت غریبانه ویرانی ها
بالش آبی ات از گیس بلندی سرشار
خواب من پر شده از بختــک حیرانی ها
سفره شام من از خاطره ات رنگین است
تو !..سرت گرم نظــر بازی مهمــانی ها
یا دلت سنگ دلت سنگ دلت سنگ شده
یا نشان می دهی از عشق نمی دانی.. ها!
بی تو!.. هرآینه از خویش بدم می آید
سردم است آه !..از این گونه غزلخوانی ها
سیدقاسم حسینی سوته