زبانم نمی چرخد بگویم دوستت دارم

زبانم نمی چرخد بگویم دوستت دارم
اما نگاهم پر از دوستت دارم است
همین که هر از گاهی
به هر بهانه ای می آیم
همین که با دیدنت
تبسم و لبخندی بر لبانم می نشیند
همین که در هر جمع و محفلی
سربه سرت می‌گذارم
یعنی دوستت دارم
اما دوستت دارم را می خواهی بر زبان آورم
آخر این زبان لعنتی مگر چه دارد
که هیچ کدام از اینها ندارند
عشق فقط دوستت دارم را به زبان آوردن نیست
گاهی همین آمدن های پی درپی و بی دلیل است
گاهی همین نگاه های زیر چشمی است
گاهی سر صحبت بازکردن و وقتت را گرفتن است
اما بازهم نمی فهمی که دوستت دارم و عاشقم
به قول شاملو عشق را ای کاش زبان سخن بود


محمود مظفری

بر بلندای نام تو,

بر بلندای نام تو,
نقشی ست از یاقوت سرخ,
برخاسته از سلسله البرز
با حرمِ سنگینِ عشق
و جذوه سوزانِ وصل.
بگذار بخوانمت هنوز
ای ماندنی ترین خاطره!

آیدین آذری

ای جهنم خوشا به انصاف و مروت تو

ای جهنم خوشا به انصاف و مروت تو
بی گناهی را در آتش خود نمی سوزانی
ما بی گناهان در آتش دنیا سوخته ایم
ای جان فدای سخاوت و رحم و مروت تو
ای کاش در این دنیا بودی حرارت آتش دنیا را میدیدی
تا بدانی آتش دنیا هزارمرتبه سوزان تر از آتش توست
هیچکسی در این دنیا از دست آتش دنیایی در امان نیست
احسنت برقضاوت و وحدت و انصاف ومروت تو


محمودفتحی چقاده