زمستان آمد و باز هم خزان شد
نگاهم در نگاهش بی کران شد
زمستان آمد و با کوله باری
پر از تصویر زیبای خدا شد
پیروز پورهادی
چه بود این
در این دیرگاه
که از آسمان شب گذشت؟
نه روشنایی شهاب داشت
نه تلألوی ماه
خاموش و سنگین می رفت
شاید که آه.
وحید عمرانی
چون باد
در گوشهُ کنار من
روانه ای
چون باران
مرا سبزُ تازه می کنی
و چون طوفان عشق
ساحل به دریا می بری
من
این تو را
و این عشق را
دوست دارم
نو به نو
شبنم به شبنم
گل به گل
پرویز صادقی
هرآنچه پنداشتم از زندگی خط خطی
سرابی بود از این دیار خط خطی
آشفته ام از این حیران و سرگردانی
نشسته ام و نظارهگر
این افکار خط خطی
ملالی نیست جز اندک خرد و دانایی
گله ای نیست
در گذر است این قافله عمر
عشق های خط خطی
محبت های توخالی
دفینه های پوچ
گنج های بدلی
حضور سرد
نیاز به هیچ چیز و خرده درنگی
آمده آن ساربان بی اشتر
جامانده در این پیچ وخم خط خطی
شاد و خرسندم
که منم دفتری دارم خط خطی
نانوشته از عشق
هیچ و پوچ و خط خطی
حسین رسومی