تنهایی اَم قویِ سپیدی ست

تنهایی اَم
قویِ سپیدی ست
برپهنۀ دریاچۀ صبحگاهی
که به جستجویِ
موج هایِ خسته می رود

وَما هنوز
به پیشانیِ ماه
پروانه ای بدهکاریم

تنهایی اَم
ستاره ای ست
از همین آسمانی که می بینی

وَ ، هرچه دورِ تو می گردم
این غروب تمام نمی شود

... تنهایی ...
توبی گناهیِ بادرا دیده ای ؟
که می وزد
می وزد وُ
خاکسترِ مارا باخود می برد
شمع را
خاموش می کند وُ
پیراهنِ مارا ، پرچمِ تسلیم ...


فریدون ناصرخانی کرمانشاهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد