شعرِ سپیدِ من

شعرِ سپیدِ من
اندامِ واژگانِ لطیفَت
برای من
تفسیری از طراوت و طوفان توام است
طوفان عاشقی های گذشته و
وصف طراوتِ حالِ حضور تو

از استعارهِ چشمانِ روشَنَت
نور می بارد
به شبهای تار من

موسیقی نواحی گیسویِ تو
آرایه ای ست
بر رخِ دیوان و دفترت

آن رازهای غریبی که دَم به دَم
بین خطوط کف دستان سبز تو
می روید و درو می کند
نگاه مرا
تعبیر هر روزه ی
سرنوشت من است

اما غزل واره لبهایت
چیز دیگریست
نغمه صور است و
راه بهشت

مهدی عبداله زاده

دلم خواهان یک جرعه شرابی اهل شیراز است

دلم خواهان یک جرعه شرابی اهل شیراز است
کنار یک بت زیبا کنار رود و یک ساز است
دلم خواهد که با چشمم ببینم روی آن دلبر
که روی از ما گرفت اما دلش با ما هم آواز است
از آن همره که عهدی بسته است با ما ولیکن او
شکست است عهد و پیمان را که در دل جور او راز است
دلم خواهد که با مرغان روم تا عرش و تا کیهان
سری شوریده دارم من که در آن میل پرواز است
شرابی تلخ را هستم که مردافکن بود زورش

دلم خواهان یک جرعه شراب از اهل شیراز است

محمدعلی پورپوری

از پیله درآمد و بال تکاند

از پیله درآمد و بال تکاند
چشم بر در دیوار نشاند
بال برای پَرِ پرواز تکاند
از بلند شد پا به دنیا نهاد
از شوق و ذوقی که داشت
گام بر هستی دنیا نهاد
این گل و نه، آن گل
خسته بر گُل پیری پا نهاد
گُل بدو گفت: که جانا خسته ای؟
پروانه بجای پاسخ، از برایش عشوه داد
چندی بدان شرح گذشت تا که پروانه
خسته از آن گُل و رفت، گل پژمرده و جان بداد

محمد لاهیجی

رمضان


                                

                                
                                
                            </div>
                            <div class=

♡M♡

گاهی دلم می سوزد

گاهی دلم می سوزد
برای غربته
خود،خودم
دیروز فدای فرزندی شدم
وقراراست فرداها
فدای فرزندانم شوم
خودم کجا ایستاده ام؟
نمیدانم
ولی خوب میدانم
ک من دهقان فداکارنیستم
اوپیراهنش را سوزاند
ولی من آرزوهایم را....


سمیه معمری ویرثق