ای فلک اکنون چرا گام شادی در بندست ،

ای فلک اکنون چرا گام شادی در بندست ،
بر چوب فلک.
گام شادی را رها کن ،یک نوبت بزن،
برغم کلک.
چندگاهی یأس را در بند کن،
بر پایش بزن چوب فلک.
غم که سوغاتش نبود امید،
قلب ها را کرد اسیر.
حال شادی را رها کن ،

روح ها را با نوای خوش صدا کن.
مدتی هم عیش و شادی راه قلب،
باشد مسیر.
گرچه پای یأس بسته ست ولیکن،
گام اهریمن.
در پس روح کسل ،
کرده پیوسته کمین......

معصومه داداش بهمنی

وقتی شهر را ترک می‌کرد

وقتی شهر را ترک می‌کرد
پُر بود
خیابان‌ها از آفتاب
قاب چشمانش از باران
و جیب‌هایش از دلتنگی
هفته‌ها گذشت
شهر آفتابیست
او دیگر نیست
اما دلتنگی‌اش باید
همین اطراف افتاده باشد.

رستار افسری

چند چندی ؟

چند چندی ؟

با خودت چَت کرده ای

پشتِ دیوارت کمی کِز کرده ای

شانه ات را

گونه ات را

سینه ات را

در تعامل ، در تقابل ، در تحمل دیده ای

شانه های دیگران را وقت دلتنگی نمیخواهی مگر

شانه ات را با کسی گاهی شراکت کرده ای

سینه ات آیا امانتها تحمل کرده است

در تفاوتها وُ گوناگونی این روزگار

گونه ات سنجیده ای

سرخی خشمش کشیدی یا که خط خنده ای ؟

یک دوباری در خودت شک کرده ای ؟

پشتِ پایِ حاشیه تب کرده ای ؟

یا فقط در بازیِ اندازه ای ؟


محمد محسن خادم پور

ای خیال دیدنت برزخم ودرد دل شفا

ای خیال دیدنت برزخم ودرد دل شفا
ازدلم یکباره گشتی اینچنین غافل چرا ؟

درنبودت باغ بی برگم ؛ بهارانم نرو
چهارفصل زندگی بی توخزانی شدبیا

بیم از تو دور ماندن را نیارد تاب دل
گر به این ترسم دهی سرعت نمی بینی مرا

آن همه دلبستگی هایت شده نقشِ براب
درکجا هستی در این دلدادگی وما کجا؟

بی تو زندانی شدم در تنگنای زندگی
گرچه می دانم نمی سازی از این بندم رها

بی وفایی پیشه کردی وتماشامی کنی
هیچ می دانی چه اشوبی به دل کردی به پا؟

گفته بودی یاروهمراه منی اما چه شد؟
من که چون سایه به دنبالت دویدم سالها

ازپریشانحالی خودمی سرایم روز وشب
چون پریشان دیده‌ام هربارگیسوی تورا

آه آتش می زند بردل جدایی ها  غریب
سوختم روزی که باچشم توگشتم آشنا


اصغر اروجی

حس هفتم نگاهم را

حس هفتم نگاهم را
درجعبه ی کلمات گذاشتم
تا دست احساسات دروغینت
دورباشد
از
واژه هایی که
پس انداز کردم
برای روزهایی که شاید
حواسم را
آلزایمر درگیر کند
و به دنبال
جمله ای عاشقانه می گردم
تا بیان کنم
احساسات درونم را
و مدیون نگاهی نشوم‌
که عاشقانه دوستم دارد


افسانه ضیایی جویباری