هنوز پرچم پا برجا عشق است
هنوز زندگی جاری است
قرار بود همه اشکهامان از سر شوق باشد و خنده هامان از ته دل
وعده ها فراموش شده
یا
من از ذهنت پاک شده ام برگرد و ببین که انتظار را به پنجره سپرده ام
و خودم ایستاده ام تا خم نباشم و تو ار حالا غصه ها را قصه کنی
فریبا صادقی
تو راعاشق نکرد این چشم های خیس و بارانی
که اینگونه دلم را کرده ای دریای طوفانی
چرا دنیا نمیگیری مرا از خود بگیر آخر
که اوحتی نمیگیرد سراغ از مرد بارانی
مگر رؤیای شیرین معنی اش یک خواب راحت نیست
نه در بیداری ام آید نه در خواب پریشانی
شقایق هایِ دشتِ دل سراسر خشک گردیده
و فهمیدم چه حالی دارد آن خار بیابانی
دوباره بارور شد ابرِ کوچک از بخاری سرخ
که بر میخاست از دریایِ خونِ مردِ قربانی
همان مردیکه همچون برف گرما خورد وُ رودی شد
و در راهِ رسیدن غرقِ خوابی گشت طولانی
ولی دریا نمی دانست او از خستگی خوابست
دلش را داد بر عشقی بنام رود ویرانی
که آبی داشت مسموم از گل ولای هوس بازی
خروشان سوی دریا شد برای صد هوس رانی
نهایت کُشت دریا وُ من وُ این عشق طوفان را
نصیب رودِ خفته گشت مردابِ وزغ خوانی
به نیلوفر حسادت میکنم دیشب به من میگفت
به رؤیایِ من آمد باز آن مهتابِ نورانی
میثم علی یزدی
گر رخم دیدی مرودست نفاق افتاده ام
من سحربایادعشق دراشتیاق افتاده ام
لحظه هایم راشمارم تا ببینم روی ماه
التماست میکنم من در فراق افتاده ام
ای مقدس مریم عزرای من حرفی بزن
من بجان و دل برایت اتفاق افتاده ام
آمدی ماراپریشان کردی وخود رفته ای
درکرامات ازل ازعرش وطاق افتاده ام
من به مثبت مینوازم نغمه های عاشقی
از کجا منفی توکردی اتساق افتاده ام
جعفری تاریخ عشقم زنده شدعهدشباب
باسپیده حرف بزن دراشتیاق افتاده ام
علی جعفری ملاقاسمی
عشق تو کشاند خواب را هم به نجف
دیدن به لب زمزمه هایی دارن
سر سلسله ی مسیحیان هم میگفت
ایوان نجف عجب صفایی دارد...
علیرضا سیلانی