من با زمین حرفی ندارم

من با زمین حرفی ندارم

از این هفت آسمان اما

نه خدا

نه ستاره ای که نداریم،

پیاله ای پشت پنجره بگذار

برای عکس ماه

وقتی هیچ کس منتظرم نیست

می خواهم گمان کنم

جایی چراغی روشن است...

(گراناز موسوی)

زیر بی چتری آسمان ام

زیر بی چتری آسمان ام
_ هیچ ابر آبستنی
فارغ نشد
آسمان هم
ضعف بی چتری ما را خوانده است


محمد کریم زاده نیستانک

آرزوی باران گاه سیلاب می شود

آرزوی باران
گاه سیلاب می شود
باغها می برد
سنگها چون آرزوهای نیمه تمامم
به رد پای آبها می نگرد
سنگ را می شکافم
آرزوهایم معطل مانده اند


فریبا صادقی

چقدر صبر کنم تا که تو از خانه برآیی ؟

چقدر صبر کنم تا که تو از خانه برآیی ؟
سرخ پوشیده, به سمت دل من می‌آیی

تو خودت گفتی که بمان منتظرم, می‌آیم
کاش زودی برسی شیمه ی جان افزایی

صبر تلخ است نگو هیچ... خودم می‌فهمم
نازنین تلخی این صبر شیرین فرمایی


مطمئن باش کنارت به خدا می‌مانم
زود کن...زود بیا آه! من از تنهایی...

دوش دیدم که درین کوچه خیالت آمد
خوش خرامیده به سد ناز چونان می آیی

دل‌خوشم با غزلی تازه ولی مریم جان!
دل‌خوشم با تو و این کافه, دو فنجان چایی...

امین رهی