زیبا تر از پروانه پر زدی
وفتح کردی
سرخ ترین گل باغ ِ احساسم را
آرام آرام قلبم چنان وابسته
و عاشق خورشید نگاهت شد
که کبوتر دلم بیقرا
ثانیه های بی تو بودن میشد
اما عاشق نبودی
و
برای ماندن نیامده بودی
خستگیت را رفع کردی
پر زدی به دورترین
نقطه آسمان ها
حالا هرشب وقتی
خیالت از من گذر میکند
سُر میخورد قطر قطر شبنم
تا سپیده دم بر گونه های من.....
امیرافشار
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و
آبش کردم
"فرخی یزدی"
خنده ات ویران کند کاشانه ام
من همان مرغم که جَلدِ خانه ام
گشته ام محو تماشای نگاهت ای دریغ
گوئیا مجنون تر از مجنون ته دیوانه ام
بر لبی که تاکنون هرگز نخورده جام می
می بَرَد چشمان نازت کنج این میخانه ام
گوئیا ناخورده می مست نگاهت گشته ام
شور و حالی خاص دارم از خودم بیگانه ام
عشق فرهاد را از قلب خود بیرون مران
من در این عرصه ز قیس و وامقم دیوانه ام
فرهاد صمدی
ماه تابان , تو نمایان آمدی
کوچه خاموش , تو تابان آمدی
با نگاه , دست دلم را می کشی
در درونم, تو به سامان آمدی
من که می بالم به این وصال تو
من که خشکم , تو باران آمدی
در دلم غوغاست , لیکن عزیز
در خیالم , تو به آسان آمدی
من که هردم , صدایت می زنم
در درون شب , چو ماهان آمدی
ازاده دهقان بنادکی
خیالم
بوی
عطر
تو
می دهد
مبادا
دراین
حوالی
پر زده باشی
و
به
رقیب
سرزده باشی!
پرشنگ بابایی