بعد رفتن دیدمت با شادی هرجا میروی
دیدمت با خنده هر دم سوی صحرا میروی
دیدمت نیستی تو حتی لحظه ای در فکر من
بیخیالم هر طرف هردم به تنها میروی
این تحمل چیست داری یا نمیخواهی مرا
من برفت طاقت ز دستم تو شکیبا میروی
من ندارم چاره ای جز صبر و طاقت ای پری
لیک نمیخواهی مرا با قد و بالا میروی
جان خود بنْهاده ام در راه تو ای جان من
جان من بردی به یغما،خود به تنها میروی
مهر تو از دل نرفت و جان ز تن بیرون برفت
بیخیال از هر خیال اینجا و آنجا میروی
گو چه بود تقصیر من در دام عشق گشتم اسیر
این مجید هم شد اسیر، با قد رعنا میروی
مجید سروری