کاش مرا خانه ای بود در جوار خانه ات ای دوست

کاش مرا خانه ای بود در جوار خانه ات ای دوست
هر روز سلام می کردم به مرقدت ای دوست
کاش صبح و شام چشمم به نگاه گنبدت می دوخت
کاش قلبم در حسرت کلام زیبای تو می سوخت
راه دراز است و دست من کوتاه ز زیارت تو
فکرم همیشه متحیر ز شرافت تو
ستاره ای که دوست و دشمن را روشنی بخشی
به خدا علی نمی میری در قلب ها می مانی می درخشی


اعظم آلاله

دردم از یارست و از اغیار نیست

دردم از یارست و از اغیار نیست
هیچ گُل را بی‌نصیب از خار نیست

ماه من گشتی، بمان بر بام من
غیر کویت ،آشیان ،انگار نیست

کی توان این عشق را در حبس کرد ؟
مرغ زیرک را ،قفس، تیمار نیست

گر دهی فرمان که سر را وا نهم
شوقِ سربازی، مرا ،انکار نیست

زندگی یابم از این سر باختن
طایر قُدسی، پیِ مُردار نیست

جان فدای عشق جانان می کنم
زین طریقت، هیچ کاری عار نیست

نور حق جویم که گردم غرق نور
بی‌رُخت، این کلبه را انوار نیست

قِبلِه ام هرگز نمی گردد دو تا
قلب عاشق، با تکثّر کار نیست

بندگی در مکتب ما سروریست
این شرافت را کسی، بیزار نیست

داغ هجران، گر تو را سوزی نداشت
مرد باید ،جای دون و خوار نیست

پاک کن دل را به شوق وصل یار
هرزگان را رخصت دیدار نیست

مست شو مستانه زی مستانه میر
در حریم جان،کسی هُشیار نیست


حشمت الله محمدی

در من کسیست که آزار می دهد مرا

در من کسیست که آزار می دهد مرا
در من کسیست از جنسی ناشناخته
که تمام می کند مرا
می نوازد همه ی زنگ ها را
می گشاند مرا به کوهی بلند
آنجا که نشانی از کسی نباشد
جایی که خدا سکوت کرده است
در من نمی خوابد افکار آخرینم
چشمهایی که باز بودند سالها
بسته می شوند آرام
شاید قطره اشکی آخرین
متولد شود در میان چشمم
قطره اشکی که قبل از من می میرد
پرواز می کند جسمی
تا روحی از بدن آزاد شود
در میان دره آرام می گیرد
و تمام می شود من...

سینا امیرخسروی

وطنم قلبِ من است

وطنم قلبِ من است
نشکنی قلبِ مرا هموطنم
من و تو با هم، حاضر باشیم
رهِ صد‌ساله به یک شب برویم ...
تا من و تو پشت ایران هستیم
دستِ بدخواه به جایی نرسد
عزم را جزم کنیم
چرخِ تولید
به دست من و تو می‌چرخد


زینب زرمسلک

شعر که شبنم میشود عشق در هم میشود

شعر که شبنم میشود عشق در هم میشود
عشق که در هم میشود شعر شبنم میشود
شعر و شبنم هردو در هم هر دو با هم
هر دو زیبا هردو یک رنگ هردو یارم میشود


سیاوش دریابار