دوباره نو می شود روزها

دوباره نو می شود روزها
دوباره سکوت فصلی تازه ِآغاز می کند
دوباره شمع دنبال هیاهوی دل رفیقش میگردد
دوباره عکس دل روی قاب پنجره می نشیند و نامت حک میشود
دیگر گلهای باغچه خجالت نمی کشند
افتخار حضورت را به من ببخش
راستی تو متهم نبودی
یادت هست
وقتی حول حالنا گفته شد
تو آرام گفتی الی احسن الحال

فریبا صادقی

با تو خواهم ماند

با تو خواهم ماند
تا انتهای شب
ستارگان آسمان من و تو
به درخشندگی چشمان
آن کودک گل فروش است
بیا در سکوت پرهیاهوی شب
قصه ناتمام
آن لحظه بیاد ماندنی
در پایان شب را
به آخر برسانیم

من بودم با کوله باری سنگین
از خواستن تو
تو بودی با یک سبد عشق و ترنم بهاری
سخن ها رد و بدل شد
نغمه ها شنیده شد
نگاهها خیره گشت
خیسی مردمک چشمانت
من را سیراب از با تو بودن می کند
ترانه پرندگان در انتظار آوار
من را غرق در نیاز تو می کند
با من بمان
در روشنایی شب تاریک
تا بخوانیم عهد ناگسستنی


حسین رسومی

آرایش کرده ای و زمین و زمانم آرزوست

آرایش کرده ای و زمین و زمانم آرزوست
یک بوسه ای از لبت زدن بر لبانم آرزوست

آرایش کرده ای وگواه است زآن رنگ و روی
بر لب گرفته ای رنگ و ابرو نشانم آرزوست

زیباتر از بهشت گشتی و حوران سر نوشت
تشبیه به طاووس گشته ای و آنم آرزوست


آرایش کرده ای و تو جان از تنم برده ای
دلیکه درگیر تو گشته است نهانم آرزوست

صادق بعشق تو هستم و درشور وحال دل
مجنون شدم و بدان لیلی کشانم آرزوست

همخانه دل گشته ای و سپیده تو هم بدان
منظومه ای گر نوشتم شرح توانم آرزوست

برجعفری گناه نیست که یادازتوکرده است
آهسته میبوسمت بدان که روانم آرزوست

علی جعفری

ز وصفِ لطـفِ تو قاصر زبـانم

ز وصفِ لطـفِ تو قاصر زبـانم
خداونـدا ز درگـاهت مـرانـم
به روزِ شانـزده از ماهِ مبارک
بده توفیق که با نیکان بمانم
ز بـدکاران مـرا یارب جدا کـن
به مهـرِ خود پناه ده در جنانم
ترا سوگنـد که معبـودِ جهـانی
همـه جود و کرم از تـو بدانم

سلیمان ابوالقاسمی