فرو پاشید بنیادم، نمانده ریشه در آبی

فرو پاشید بنیادم، نمانده ریشه در آبی
جوانه لیک خواهد زد، امید از ناامیدی‌ها

نماند دائما دوران، بدین سان تیره و تاریک
نمایان باز خواهد شد ز تاریکی، سپیدی‌ها


دگر فرصت نمی‌یابد، بیازارد تن من را
در این دنیای آلوده، تن شوم پلیدی‌ها


روژان دشتی

بی خداحافظی رفتی و پس از رفتن تو

بی خداحافظی رفتی و پس از رفتن تو
مثل یک ادم بی روح فقط جان داشتم



#مسیحا_مقدسی

نوبهاران در اسارت خود خزانی دیگر است

نوبهاران در اسارت خود خزانی دیگر است
بلبل دل را از اندوهش  فغانی دیگر است
کور سویی در میان عمق شب تابنده نیست
ماه و اَختر بی گمان در آسمانی دیگر است
سینه میسوزد نهان و دیده می سازد عیان
قلب ما بازیچه ی نا مهربانی دیگر است
گر مصیبت آزمون خلق از سوی خداست
پس چرا هر روز ما را امتحانی دیگر است؟
شاید عالم عرصه ی ابلیس گشت و بعدِ آن

نور ِ ایزد روشنی بخشِ جهانی دیگر است
می چکد از پیکر خورشید خوناب شَفَق
اِژدهاک شهر شب عطشان جانی دیگر است
سفره ی تزویر گسترده ست و ارباب فریب
در پی یغماگری بر روی خوانی دیگر است
بعد رستم مام میهن همچو او دیگر نزاد
این وطن در انتظار پهلوانی دیگر است
آه ای دَستانِ حق، خیز و درفش ات را بگیر
تهمتن بیدار شو هنگام خانی دیگر است
عمر عابر دی شد  فصل زمستان طی نشد
نوبهاران در اسارت خود خزانی دیگر است

مهدی رنجبر

کلمات بی فایده اند

کلمات بی فایده اند
کروشه جای خالی ...
بی تابانه می لغزد
روی سپیدی احساس
کافیست یک کلمه  تا دنیا تغییر کند


مژگان کریمی

باز دفتر تاریخ

باز دفتر تاریخ
رسوا می شود و ورق میخورد
برگ ،برگ
تا بغض آسمان بشکند
راه را بر باران ببندد
که زمین ترک بخورد
و گودالی
که خونت را مکید
تا درخت حقیقت
سرو ایستاده ای شود
که نامت
میوه ی سرخ شهادت را چید.
یاحسین(ع)

معظمه جهانشاهی