ای کرده فراموشم، از یاد نخواهی رفت
در سینه به جا ماندی بر باد نخواهی رفت
پیچیده به پای تو صد رشته مشتاقی
ای زلف رها در باد آزاد نخواهی رفت
گفتی که فنا کردی ما را به غمت اما
از دام بلا جوی صیاد نخواهی رفت
تو جوهره ی عشقی سرچشمه امیدی
از خاطر شیرین و فرهاد نخواهی رفت
در پرده ی هر آوا صد ساز همایونی
از مایه ی غمگین اوراد نخواهی رفت
ای تاک رها گشته در ساحت سرمستی
تا دامنه ی جور و بغداد نخواهی رفت
چون ابر پر از باران لبریز بهارانی
از خاطره سرو و شمشاد نخواهی رفت
با زمزمه شادی در دامنه ی هستی
از ناله خاموش و فریاد نخواهی رفت
علی معصومی
در پیچِ گیسو دلبری کن گوشواره
تا مرمرین جغرافیِ نیلو نگاره
بر اطلسِ مویِ سیاهِ سرزمینی
با آبشارِ شب نمایی پر شراره
ماهیِ موج و مردمک بر پلکِ رویا
بازآ به آتشبازیِ چشم و اشاره
بگذار از فصلِ نبودن هایِ انبوه
با یک نفس بوسه ترا شیرین عذاره
برگیرمت شوریده پنهان کنجِ آغوش
مهمانِ مِی با ماجرایی در کناره
ز آشوبِ در شیبِ تپش ها هور چهره
سرمستَم از افسونِ نازی بی شماره
هم نغمه یِ نرم نسیم و رقصِ برکه
بر ساحلِ آیینه پِژواکِ نقاره
پیچیده ام تا طاقِ طوبایِ تمنا
بگشایی از مژگان گره ای ماهپاره
با دلبری از دلربایِ دیر دیدار
راهِ مدارا جویَمت بی سنگ خاره
تا بازگشتَت از خلیجِ خیسِ اندوه
لبخنده ها آرَد به لبهامان دوباره
در بارگاهِ ایلِ مستان هوشیارم
کی از کلافِ مِه در آیی تکسواره؟
سوسن خسروی
من برایت هی غــزل پشت غــزل خواهم نوشت
بیت های نغــــز و با طعم عسل خـواهم نوشت
گیسوانت حلقه حلقـه تا کمــــر گـــل بسته ای
تا ابـــــد از آن شلال چــون زحل خواهم نوشت
دیدمت در وقت رقصت لـــــرزه بـــر جانم زدی
از شکستِ استخوانم چون گسل خواهم نوشت
با دلـــــم بازی نکــــن دیگـــــر نمانــده طاقتم
این عمل را بینم و عکس العمل خواهم نوشت
چشم نازت دلبـــــر و دل می بـــرد با غمزه اش
از نگاهِ ناز تـــــو ضرب المثل خـــــواهم نوشت
آهـــــوانـــــه می خــــــرامی در خیـالم نازنین
زیـــــر بـارانِ نگـــاهت بی خلل خـواهم نوشت
می نـــــویسم از تمــــام خـوشگلی هـایت ولی
از لبت باور بفــــرمـــا یک بغــل خواهم نوشت
هی تــــو جـــادوگـر بشو با قلب مـن بازی بکن
من همین نــــاز و ادا را لااقـل خـواهم نوشت
مهرداد خردمند
گر از آغوش اهوازم تمنای صفا داری
بیا تا ساحل کارون کنم غرق تماشایت
منصور اخگر