درکشور عاشقی قدم زد دل من

درکشور عاشقی قدم زد دل من
از مهر و وفا همیشه دم زد دل من
دنبال مراد خویش هرجا سر زد
بیچاره چقدر حرف کم زد دل من
My heart walked in the country of love
My heart was always full of love and loyalty
He went everywhere after his purpose
Poor thing how little my heart spoke

منوچهربرون

چون زلیخا عشق را در یک هوس دانسته بود

چون زلیخا عشق را در یک هوس دانسته بود

جای یوسف هرکه می بوده به دام افتاده بود


علیرضا صانعی

السلام علیک یااباعبدالله

سلام خدایا
دوست دارم بندگی کنم
یک ماه
به شیوه امام حسین ع
به عشق حسین ع
به شیوه آزادگان
نه به طمع بهشت
نه از ترس جهنم
به شوق دیدار حسین ع


سیدحسین احمدی

هیچکس حتی تورا

هیچکس
حتی تورا
به جشن تنهایی خود
دعوت نمی کند

مرتضی حامدی

مستم چه‌سودی می‌برم هُشیار باشم

مستم چه‌سودی می‌برم هُشیار باشم
خوابم چه فرقی می‌کند بیدار باشم...

شمعم نمی‌خواهی مگر جان‌کندنم را
آتش بزن تا گوشه‌ای در کار باشم...

رفتن چه‌فرقی می‌کند با ماندن‌ای دل
هم‌خانه چون؟ با سایه‌و دیوار باشم...

بازنده‌ یِ جنگی سراسر نابرابر
اصلاً خدا، رهبر، بگو سردار باشم...

گیرم که بودم مدّتی سربارِ این تن
کاجم چه‌فرقی می‌کند بی‌بار باشم...

مردن چه فرقی می‌کند با زندگانی
وقتی نفیرِ گریه‌های تار باشم...

دل کنده‌ام از زندگانی، (زنده‌مانی)
مردن شرف دارد، بمانم خوار باشم..؟

معشوق عاشق‌را به‌مسلخ می‌کشاند
باید به (جرمِ عاشقی) بر دار باشم...

وقتی نسنجیده مرا از خویش راندی
بهتر که دور از مسلخِ دیدار باشم...


رودم، اگرچه خسته‌از بی‌دادِ سنگم
هیهات‌از این دل‌دادگی بی‌زار باشم...

بی‌هم‌زبانم،چون‌حبابی بی‌سرانجام
آموختم گنجینه‌ یِ اسرار باشم...

بی‌او شبیهِ کودکی در حالِ مرگم
دیگر چرا با خویش در پیکار باشم...

امشب خودم را می‌کُشم آری دوباره
تا اوّلین سرفصلِ هر اخبار باشم...

عقلی گریزان و دلی آشفته دارم
مستم چه‌سودی می‌برم هشیار باشم...

حسن کریم‌زاده اردکانی