باز باریدن
باز بارش ستاره
از جنس شبهای مهتابی
آسمان نیلی
شب های کویر
هر ستاره یک محبت
هر محبت یک دنیا عشق
هر دنیا عشق یک طپش قلب
هر طپش قلب ، تمنای وصال تو
تو را من می سرایم
سرشار خواستن یک وصال بی پایان
بودنت را در آغوش می فشارم
تا ممزوج شویم در این محفل رندان
تو را من می جویم
در لابلای گلهای وحشی دشت
دریغا از جدایی
به دنبال وصل نیکانم
نمی هراسم از فراق زیاد
خو نخواهم گرفت با نبودنت
انس خواهم گرفت با لبخندهایت
درد و هجران به پایان می رسد
با آن کمند گریزپای مشکی فام
سر بر ستارگان می نهم
شب سیه من مهتابی می شود
با وجود سراسر ناز و کرشمه ات
با آخر می برم
این دفتر دوری
می سپارمت به آسمان
تا بارش ستاره دیگر
حسین رسومی
انگار
در اشتقاق قاره ای،
اقیانوس کوسه ها جدایمان کرد
آن سوی قاره،
با شنیدن آواز غمگین دولفین ها ،
گاهی
بیادم باش
ارسلان رشیدی
از میانِ بی گناهانی که زندان می روند
من گنهکارم ولی تنها گناهم عاشقیست
علیرضا صانعی