قایق چوبی
در گرمای نفس گیر،یک روز جنوب
در ساحلی ارام
قایقی چوبی بر روی آب
مردی خسته ،رها شده بر پهنه ی دریا
صیادی که روزی خود از دریا می طلبد
به تقلای یک روز خود ،فقط چند دانه ای خرچنگ به چنگ دارد.
موجی قایق را در هم شکست
صیاد در تلاطم این موج گم شد.
کودکی هنوز چشم براه پدر است
در آن دوردست ها ابر کشتی پیداست
این غول، شاه صیاد چینی هاست
کار این شاه، جارو کردن دریاست
اما سهم مردمان این دیار مشقت وگرماست
زنده ماندن پدربرای کودکانش فقط یک رویاست.
اسماعیل شیخی
ساقی مستان تویی مستی من دست توست
باعث مستی تویی کل بدن مست توست
حضرت احساس عشق باز تپیدن بگیر
روز جزا خبط ما رو به ندیدن بگیر
معجزهای رو کن و باز از دستم بگیر
این حس پرواز را سرورم از من نگیر
مولا مددی کن تا کشتی تو را یابم
دل مرده در این سینه از غیر تو سیرابم
محمد خوش بین
من نمی آموختم چون بی معلم بوده ام
از همان اول پی اندیشه ی بی ساختار
نامبرده از همان اول ز روی اشتیاق
صاحبِ اندیشه ی علت بدون راهکار
در نتیجه یک نویسنده، بدون یک کتاب
در نوشتن من پی خود بودم و او شاهکار
از نبودن، بود شد جسمم ولی روح همچنان
در پی آموختن، یک فردِ خام و تازه کار
در پی ممکن شدن، امکان ندارد اختیار
در پی مقصد شده ایامِ من تکرار و کار
اینکه یک فردی تماما داد آزادی به خود
هیچ تضمینی نباشد که شود او رستگار
در چنین دنیا که بنیانش بنا شد بر تضاد
نام این چرخ از تفاوت ها بنا شد روزگار
پوریا معصومی
درگوشه ای از تاریخ خانه ایست..
بالای درش نوشته اند..
ورود برای عموم آزاد است..
صاحب خانه را حسین می نامند..
صاحب این خانه مظلوم نیست..
مظلوم ها ریشه نمی دوانند..
بی ریشه ها، هویت و تفکری از خود
ندارند که در تاریخ به یادگار بمانند..
در خانه حسین پولدار و فقیر ،
زانو به زانوی هم می نشینند..
درخانه حسین ،زنان فارغ از هر پوششی
محترمند و جایشان بالای سفره حسین است..
در خانه حسین هیچ دهانی را بو نمی کنند،
هیچ پرده ای را نمی دَرند،
و هیچ آبرویی را نمی برند..
در خانه حسین بی نیازند
به صدای طبل های بلند؛
ساکنان این خانه در غمهایشان هم،
آرام و شادند..
در خانه حسین، مرز بندی
میان بدها و خوب ها نیست..
خانه حسین برای همه امن است..
در خانه حسین ،حرمتِ انسانیت را
نگه می دارند..
در خانه حسین مفهوم آزادگی
تشنگی نیست..
حسین تنها یک انسان است..
انسانی که دشمنانش هم دوستش دارند ..
نشانی خانه چنین حُسینی،
در دست مردم این زمانه نیست؛
نشانی حسین را از پیروانش نپرسید
آنها شما را به خانه های خود می برند..
زهرا سادات