تو نیستی و
این روزها ی کِشدار
تنهایی حالم را می پرسد
مرتضی حامدی
مثال
قوی دِق کرده
به رویِ سینه ی دریا
بدان روزی
به پایان می برم
این
عمرِ
عاشق را
مرتضی حامدی
سطرهای دفتر مشقم رامتر شده اند
سپیدی دفتر شعرم وحشی تر
ناز نگاهت سوی چشمانم مبهم تر
نفس هایم به حیاط بی محتوا تر
حیات خانه ام به حیاط خانه ات دلتنگ تر
سیب روی دیوار از دیروز سرخ تر
بوسه شاپرک ها اما بی حوصله تر شده اند
شمارش گاه و بیگاه آه ام
خسته تر شده اند
اسب مست وحشی چمنزار بتاز
شوق پریدن از پرجین امانم نمی دهد
حسین اصغرزاده سنگ سپید
همه فریادها مثل خنده ها بسته شد
جیغ هایی که به قعر سیاهی شتافتند
خاموشی گریه ها
تا حقیقت رهایی را ستودم
اما یک واقیعت تلخ
من تا ماه راه یافتم
تا تاریکی آمد
پایان هر چیزی شد؟
انتظار ظهور
درختان سربلند تاآسمان
نوازش آرام باد بارنگی سرخ
میمیرد ومُردیم
چشمانمان را میبندیم
آمدیم که آمده ایم
باشد
آمدی ورفتی
همه چیز بوی کهنه گی گرفته
خنده فریاد گریه
باقی ویرانه های سوخته...
درپشت آن کوه
خورشید همیشه میتابد.
رحیم فتحی باران
دلم می خواهد
به کلاس اول برگردم
پشت آن میز های چوبی
با دوستانم شَوَم همدم
دست به سینه در سکوت
هوای تازه و بوی رنگ
لحظه های شیرین انتظار
شنیدن صدای زنگ
دوباره با هم بازی کنیم
با خنده و شادی بچه ها
در میان درختان مدرسه
قایم موشک و گرگم به هوا
در میان شلوغی پنهان شوم
تا یکی مرا پیدا کند
ترس و شک و وسوسه را
از دلم جدا کند
با بوسه های گرم
آن دوستی ها تازه گردد
مهر و محبت و صفا
در همه جا پُر آوازه گردد
به یاد آوریم
آن روز های دوران کودکی
تا دوباره شیرین گردد
روز های سخت زندگی
منصور چقامیرزایی