ای عاشقان سپاس مرا خوب،حد زدید
با ترکه های عشق، چه مطلوب،بد زدید
از عاشقانه هاچقدر،زجر میکشم
هر بار بر این قلبِ
پُرآشوب، بد زدید
ای کاش حریفِ بدِ ایام،
می شدید
هربار به یک ماه دلِ خوب، بد زدید
ای کاش نگه بود به خشکیِ بیابان
افسوس که بر چشمه ی مرطوب،بد زدید
بگذشت به بگذشتن سیخی ز دلی خون
انگار که با سنگ، و با چوب ،بد زدید
از شهر شما میگذرم با دل پر درد
با شعرِ بد آهنگ، به محبوب..بد زدید
سارا سادات پرشاد
لذت سکوت کم از حل بداء نیست
جاهل نباشدآنکه غریوغوغا نیست
درمجلس ما مستی گناه نیست
که غوغای ماجزرقص وسماع نیست
علی اکبری
روبروی دریا
بر روی نیمکتی چوبی،
سرم را بر شانهات نهادن
با صدای تو گوش دادن به شعر،
خواستههای کودکانهای داشتم
مرا ببخش...
ناظم_حکمت
کاش چون آینه روشن می شد
دلم از نقش تو و خندهٔ تو
صبحگاهان به تنم می لغزید
گرمی دست نوازندهٔ تو
فروغ_فرخزاد
خیال میکنی از پا درمیآیم؟
چه باک!
ببین آرامم
آرامتر از نبض یک مرده.
ولادیمیرمایاکوفسکی