درگیر نگاهت شده ام با دل و از جان..
قربان تو و مهر تو و آن لب خندان..
ای ماهترین سیاره منظومه چشمم..
خورشید نظر .وسعت زیبای کیهان...
آتش بکشان با نظرت تحفه ی نازم...
در بند گرفتاره توام صاحب زندان...
عاشق کُشیت لطف دمادم به زمین است...
صدبار بمیرم نَکشم دست ز پیمان...
آرام نشستی به دلم رخنه به جانم...
کردی و نمانده اثری از من انسان...
در خود تو مرا کُشتی در من تو بمیری...
تا هستی بمانم به کنارت من سلطان...
رسول مجیری
گل معطر می کندلب های خندان تورا
عشق خوشبو میکندموی پریشان تورا
گیسویت را عطر نیلو فر بزن خوش بو ترس ست
بوی نرگس میچکد با غمزه مژگان تورا
تا تب لبخند من روی لبت گل میکند
می وزد در خاطرم گلخند شادان تورا
روی ایوانت کنار پنجره گل کاشتم
داخل گلدان قرمز ، رنگ دامان تورا
چشمه حسرت میان سینه ام جوشیده است
مثل افسوسی که افسون کرده جیران تورا
هر چه غم در پشت اشکت کرده ای پنهان بگو
تا نگیرد غم دگر چاک گریبان تورا
تا غزل با شاه بیت چشم تو همسو شو
شعر من عریان بگویدناز چشمان تورا
محمد توکلی
تو تکیه گاهی و اما شدید نا ایمَن
به مرگ راضیم از با تو بودن این از من
.
چنان فتاده ام از خویشتن برون هیهات
نمانده راه نجاتی جز عشق ورزیدن
.
بیا که عرصه ی پیکار چشم در چشم است
شکارگاه تو محتاج درنوردیدن
.
شجاعت از صفت شیر می کشم بیرون
کنام بیشه ز طغرای خود کنم روشن
.
به آدمیت حوای خود شوم آزاد
گواه تبرئه اش سیبِ کال دزدیدن
.
زمان درک اشارات شمس می باشد
چه پرسه می زنی ای ماه در محاقِ زمن
.
بگیر رشته ی این نور در ادامه ی راه
که می رساندت از کفر تا بهشت عدن
ناصر یوسف نژاد
شبیهِ غُنچِهمریم ، نآز ازتو شکوفا شد
هزاران مِصرَعِ شیرین ، اَزلبتو تقاضا شد
چوعطرت درهوا پیچید ، نِگینشِعر درخشان شد
گُلِ مریم دوچَشمِ تو ، ردیفو وزن دفتر شد
علی تعالی مقدم