همهی با تو نبودنها را
چیدهام در چمدانِ حسرت...
عمرِ من رفت و ندیدم رویَت...
موی من گشت سپید،
گلِ عشقم پژمرد،
رفتنم نزدیک است،
دیر شد آمدنت...
حمید گیوه چیان
صدایت کرد،
تنم لرزید،
دوباره جوخهی اعدامِ چشمانت
به سمتِ صورتش چرخید،
به شلّیکِ نگاهی که بر او کردی،
دلم در خونِ خود غلتید،
هنوز
تهمانده جانی مانده بود امّا
به آن (جانم) که گفتی با رقیب عمداً،
به آن صحبت وَ خندیدن،
زدی تیرِ خَلاصم را...
من و این حُکمِ تکراری،
من و چشمانِ پُر باران،
چه دردی دارد این اعدامِ بیپایان...
صدایت میزند
جانا
بده فرمانِ آتش را...
حمید گیوه چیان
من همان زاغ سیه بال غمم
که به هوای تو مرا نیست هوایی به سرم
اوج را تو اگر باشی، من میطلبم
جز به این، هیچ خیالی نپرد در سر من
زاغم و رو سیه و بال به آغشته سنگ
یاد تو، قلب مرا رنگ زده در پی رنگ
در قفس باشم و یاد تو دهد آرامم
تو نباشی هم عالم قفسیست در جانم
باصدایی که ندارم، همه دم میخوانم
که تو را دوست، تو را دوست، تویی جیرانم
سعید دهباشیان
تو خدای سبحان
تو خدای رحمان
در جهان زیبا
بخشندهء توانا
منو از گناهان
امانم بده امان
تویی شاه دنیا
از کمبودها جدا
دلیل عبادتم
فقط عشق تو،خدا
منو از گناهان
امانم بده امان
خدای جبار ما
تو اقتدار دنیا
ببخش گناهان ما
به لطف خود ای خدا
منو از گناهان
امانم بده امان
قدرت کبریاییت
بزرگی و جلالت
غرق دعایم نمود
اجابتی ای خدا
منو از گناهان
امانم بده امان
خالق برترینی
خداوند زمینی
برکتی به پولم
از شوکتت ای خدا
منو از گناهان
امانم بده امان
تو زیبا آفرینی
نقاش بهترینی
نقشی زیبا برایم
از هنرت ای خدا
منو از گناهان
امانم بده امان
ای کردگار جهان
خدای دین و زمان
نگاه مهربانت
یک نظری ای خدا
منو از گناهان
امانم بده امان
بهترین آموزگار
تو در جهان ماندگار
منو شفاعتم کن
در دو جهان ای خدا
منو از گناهان
امانم بده امان
بخشندهء مهربان
پروردگار جهان
گنهکارم فراوان
منو ببخش ای خدا
منو از گناهان
امانم بده امان
حجت بقایی