درخت توت ،بستری آرام بهر مهمان آفرید.

درخت توت ،بستری آرام
بهر مهمان آفرید.
قبل مهمان ،
نفس باد صبا را طلبید.
میزبان خوشحال و مهمانش
چه غمگین می‌رسد.
کرم پیله ساز، آزرده از تحقیر
بد گویان رسد.
در آغوش درخت،زاری نمود و
درد دل گفت.
دلی پر داشت از سخره شدن
با یاوه ای مفت.
یقین دارند ، پروانه شدن
افسانه است.
در سخن ها آشکار، این کرم هم
دیوانه است.
گویند پیله اش زندان و پرواز
ناممکن شود.
ندانستند کرم، پروانه گردد پرواز هم
ممکن شود.
هرکه پیله پرواز و پریدن را تنید
بر دور خود،
پرواز کند روزی ،لذت پروانه شدن
خواهد برد.....


معصومه داداش بهمنی

من از تجویز غم ها برای دلت می ترسم

من از تجویز غم ها برای دلت می ترسم
از گذشت زمان به این سرعت می ترسم
کاش با تو ثانیه ای تمام عمرم می شد
از مرگ لحظه ها در دل ساعت می ترسم


تورج امیری

زندگی را بینی،سفری است

زندگی را بینی،سفری است
سفری پر پیچ و خم
پیچ دارد جاده اش
خم دارد چهره اش
با خمش ،با غمش،مهربان باش و برقص
قدمی بگذار به آن پیچ گران (سخت)
قدمت کوچک است اما گران(با ارزش)
قدمی بردار بر ان چهره ی سخت
سختی اش بردار و بر سفر ببر
سفرت خوش میشود در اخر،میبینی.

قدمت پُل میشود در اخر،میبینی.
پله ات میرسد بر آسمان
خوشیت پر میزند تا آسمان
اما در میان غم دارد پس بساز شادی را.

ساغر حسین زاده

بیفتاد جدلی میان منطق و احساس

بیفتاد جدلی میان منطق و احساس
نمی دانم چه چاره مانده ام آس
گر به حساس باشم بر فنایم
گر به منطق باشم دل به دارم


رویا کریمی