در این زمانه بی های و هوی لال پرست

در این زمانه بی های و هوی لال پرست
چه خوش درخشیدی
فریاد زدی به ناباوری ها
در شب نشینی
کورهای مال پرست.
بودنت خار چشمی بود
در چشم نامردمان این دیار
خاموشیت تاریک کرد آئینه دل
چار تکبیر زدی یکسره بر هر چه هست


دکتر محمد گروکان

بند قلب سال دردانه ترین شهریوریست

بند قلب سال دردانه ترین شهریوریست
حال خوب فصل گرما، خوشه چین، شهریوریست

دختر زیبای تابستان عروس کل سال
علت آرامش دنیا یقین شهریوریست


اینهمه صورت ولیکن سنبله تنها زن است
خوشه گندم چون نگینی آتشین شهریوریست

سال را نیمه رساند دختر فرخنده پی
چون تلنگرهای عاشق بر زمین شهریوریست

دست گرما را به سرما می سپارد نم نمک
با خزانِ شاعرانه همنشین شهریوریست

خوش سعادت شد جهان از خلقت این باکره
مالک احساس، یارِ بهترین، شهریوریست


ترانه تقوی

گویند مخور غم جهان گذران

گویند مخور غم جهان گذران
آری تو بخند و کام خود را بسِتان
وز باده ی افسونگر و آن ساغر یار
جان گیر و تن امید از غم بتکان


غلامرضا خجسته

من از ناصر هم او خسرو بخوانند

من از ناصر هم او خسرو بخوانند
کتاب سی قصیده بر گزیدم
من از سعدی گلستان مشق کردم
کتاب بوستان بر جان خریدم
من از دیوان حافظ عشق دیدم
وصال و دوری و فرجام دیدم
من از شاه و کتابِ شاهنامه
پدر دیدم که با زانو فِتاده
میان خونِ فرزندش که او را
خودش کشته ندارد راه و چاره
سخنرانی فردوسی چه زیباست
شُکوه و شِکوه دارد در زمانه
من از شمس آب دیدم بر رهی زد
نگارش هین رسد از این میانه
من از وحشی به جز لیلی ندیدم
که مجنون کرد غیثِ این زمانه
من از شهر و کتاب شَهریارش
چرا حالا چرا حالا شنیدم
من از سایه دلی پر درد دیدم
جهان همزادِ دردِ سایه دیدم
حکایت ها شنیدم از بهار و فریدون و فروغ و اصفهانی
من از گشت و گُذارم در شبِ شعر
من عاشق تر زِ مولانا ندیدم
هر چه به جز خیال او قصد حریم دل کند
در نگشایَمَش به رو از درِ دل بِرانَمَش

نازنین جعفری