جمعه دریست قدیمیکه تا ظهر نشدهکلون از پشتاش برداشتهانتظار را بر سکو مینشانمشاید نسیمعطر خاطرات رابه دوردستهای خیالت رساندهدلتنگیام غروب کند ربابه حسینی