مرا می بوسی که بروی
خداحافظی می کنی که تکان نخورم
روی موهایم دراز می کشی
و در رازآمیزی موهایم به راه می افتی
و ناپدید می شوی
تازه «می خواهم ببوسم»هایم در بدرقه پدیدار شده بود
که رفته بودی...
(مریم مسیح)
از مجموعه کاش ممنوع نبودیم ما
در بدست آوردنت، نقش آفرینی لازم است
در کنار چشم هایت، شبنشینی لازم است
با خدای خود رفاقت کن، اگر چه بی گمان
مرد را، دلگرمی عشقی زمینی لازم است
در بزرگی کردنت، باید که از کم بگذری
صاحب خرمنشدن را،خوشهچینیلازماست
"الکل" از گیرایی چشمان تو، آمد پدید
چشمتو در کشف 'رازی' اینچنینی لازم است
کعبه ی چشمان تو، دین مرا کامل نمود
یک مکمّل مثل تو، در بحث دینی لازم است
می شود یک بار دیگر، ریز لبخندی زنی؟
در بصیرت، دیده ى لبخند بینی لازم است
کم نبودم، که مرا این گونه خوارم کردهای
با درخشش های تو، این کمنگینی لازم است
بسترم، فریاد نامت را، به لب دارد، ولی
محرمیت....گاه با ترفند دینی لازم است
گرم شد، با یاد چشمانت، حروف شعر من
در زمستان _ شاعری را _ نازنینی لازم است
علی سلطانینژاد
آنگاه که گونههایت
خونشان به جوش آمد
بوسه برتنت حلالترین حرام من شد
هانیه حسینی
آغازِ راهی بود
که پایان نداشت
عشق...
لیلا_خراسانی_فر