میشود دستهایت را بگیرم نیمه شب
پایکوبی کنیم,
رقص و مستی تا سحر
چرخشی تابت دهم
بوسه بارانت کنم
میشود هر شب و هر شب
از عشق بی تابت کنم
روی دستم سر بذاری
لا بلای رقص باد خوابت کنم
لب ب لب
گونه هایت را بگیرم
با عشق
بیدارت کنم
میشود یا
شاعری دیوانه ام ؟؟
سید احد موسوی
جاذبه یعنی چشمان سیاه تو
چشم باز می کنی
من از بالای ابرها
وسط آغوشت سقوط می کنم
نیماهوشمند
آغوشِ تو
سرزمین مادری من است
زادگاه خاطره و آرامش!
شهر روشنی که در آن
تمام راه ها
به خانه می رسند
نیلوفر حسینی خواه