مانندِ شبِ برکه که دل بسته به ماهی
ای ماهِ من از کوچه گذر کن به نگاهی
زنجیر شود پایِ کسی، می شود آزاد
جز آنکه دلش بسته به گیسویِ سیاهی
ای وای اگر بچّه یِ رعیت شود از دل
دیوانه ی زلفِ سیهِ دخترِ شاهی
ای عشق مگر جاده ی بی نام و نشانی
هر کس به طریقی پیِ تو رفته به راهی
یک روز جهان زیر و زبر می شود آخر
خیزد اگر از سینه ی ما شعله ی آهی
علی پیرانی شال