عشقم تو اگر به باد دادی بس است

عشقم تو اگر به باد دادی بس است
با یک کلمه جواب دادی بس است

در خواب خوشم کنار تو خواهم بود
یک بوسه اگر به خواب دادی بس است

علیرضا ایمانی فر

بلوغ حادثه ای ژرف در نگاه تو بود

بلوغ حادثه ای ژرف در نگاه تو بود
و پشت پلک شب اعجاز صبحگاه تو بود

سحر به قامت آئینه در سکوتی سبز
همیشه محو تماشای روی ماه تو بود

مرور کرده ام آیات عاشقی ترا
چقدر عاقبت کار دلبخواه تو بود

به اختیار زد آتش نگاه نافذ تو
به جان هرزه گیاهی که سد راه تو بود

شنیدم از نفس گرم مادرت ای مرد
کسی که در همهٔ عمر تکیه‌گاه تو بود
ــــ ــــ ــــ
که در قنوت شهیدم به مرگ می خندید
و عاشقانه شنیدم به مرگ می خندید


محمد صادق بخشی

هر چیزی که

هر چیزی که
به ناممکن ترین احتمال ها
شبیه است
چنان می شود که
حتی شعرهای بعدی ام
فرو می ریزند
در آغوش جهانی که
به این دوره اش
بحران های بالغ دوخته اند


پیراهن ام را
عوض می کنم
شاید
چیزی که
به ناممکن ترین احتمال ها
شبیه است
چنان بشود که
حتی شعرهای قبلی ام
برقصند ...


نسترن خزایی

هنوز هم باران

هنوز هم باران
این لعنتی هرگاه که می بارد
یاد تو را تازه می کند
نشنیده بودم که باران هم گاهی سینه می سوزاند
هنوز هم باران به کمک گدازه های فوران از چشمان من می آید
باران، تو و گدازه
عجب تناقض کشنده ای
حداقل ای کاش اولین بار زیرباران ندیده بودمت
تو رفتی و هنوز باران با من می سوزد
شاید باران هم بر تو بارید
شاید یادی از من کردی
به قول سهراب
چه خیالی
چه خیالی
باران بی تو می بارد....


فخرالدین مرادی کیا