پس از تو ماهِ من دیگر، من از آغاز می ترسم
من از دیدن، شنیدن، عاشقی ای راز، می ترسم
پس از تو سخت می گیرد گذارِ لحظه ها با من
پر و بالم و شکست و بی تو از پرواز می ترسم
پس از تو ماهِ من دیگر من از آغاز می ترسم...
سروشِ سلجوقی سروین
غم هجران تو ای دوست چنان کرد مرا
که ببینی نشناسی که منم یا دگری
عراقی
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
سعدی
جز عشقو محبت گنهم چیست، ندانم؟
باران نرسد یا برسد تشنه بمانم
پا در گِلمو مقصد من راه درازیست
امّا برسم ،گر زغمت زنده بمانم
شاید بشود دل به تو نسپارمو روزی
از قید ستم های تو جانم برهانم
آسان نتوان برد رهی سوی حقیقت
چون سایه کنارت نتوانم که بمانم
دلسوخته ی عشق تو گردیدُ نمردیم
هر لحظه زبان فاش کند سر به گمانم
نبض دل شوریده ی غمگین نگیرید
شاید که دگراز توسرودی نسرایم
مریم نقدی