من در بارش باران دیدم

من در بارش باران دیدم
موج های دلبرانه ی قدمهایت را...
و رویش باغ شقایق را...
درحریر رد پاهایت...
دیدم چگونه به هم خورد تعادل باران...!
دلم به حالش سوخت...
گویی تو آمده بودی
نظم باران را بهم بزنی...!


عزیز جان...!
بی خبر که می آیی
باران وارونه می بارد, از شکوه آمدنت
بیچاره می شود
از آهنگ رعد وبرق گذرگاهت
و من حیران مانده ام...
که بترسم از رعد و برق ابر باران زا
یا برقصم از موج های دلبرانه ی قدمهایت...!؟

رسول امامی

انگشتان جوهریت ... زخمه های موزونی است

انگشتان جوهریت ... زخمه های موزونی است
که چون به چنگ دلم فرود آری ...
سمفونی قلب من آغاز می شود !

پرویز صادقی

آسمان خزان است

آسمان خزان است
و
هوا,
بی قرارِ بی قرار ..
بی قرار
آمدنت..
بودنت..
دیدنت..
شنیدنت ..

یا ابانا!
کی می آیی ؟ ای آرامش دل بی قرار ما ..

اللهم_عجل_لولیک_الفرج

نرگس زمان