به ظاهر عمر ما، طولانی و سخت

به ظاهر عمر ما، طولانی و سخت
به شصت وچار رسیدن ، باشَدش سخت
رسیدیم شصت و چار و در گذاریم
گذار آخر است و در گذاریم
یکی گوید فلانی در کجائیم
یکی چیزی نگوید ، سر به راهیم
به ظاهر دیده اند ، این رفت و آمد
ولی هر کس به کار خود در آید
به خاطر دیده اند دورو بر ما
همه اغیار و فامیل و کَس ما
ولی تنها شدیم، تنهای تنها
که من این را نگفتم ، دوست والا
اگر شاهی فقیری، مِلک و املاک
همه را واگذار ، در دست افلاک

ابراهیم معززیان

برون از حصار تعقل که آزاد زیست

برون از حصار تعقل که آزاد زیست
رها از کمند غم دوست آزاد نیست
گرفتار تدبیر جانانه آزاده باش
سگ نفس اگر گردد آزاد آزاد کیست
علی اکبر نشوه

هرچند گناه من ز نادانی بود

هرچند گناه من ز نادانی بود
کار تو خلاف حکم انسانی بود
رسوایی من تو را چه سود و ثمری
در سینه من عشق تو پنهانی بود
گفتی که برو مرا به خود وا بگذار
عشق تو مگر عشق خیابانی بود
از روز ازل نه اینکه امروزه و حال
در کنج دلم مهر تو یزدانی بود

با اخم شکستیم دل و حیف نبود
بیچاره دلم تشنه احسانی بود
مشکن دلم و بگیر دستی ز کرم
این شیوه و درس هر مسلمانی بود
رفتی به خیال خویش بی من اما
غافل که دلم پیش تو زندانی بود

محمدحسن مداحی

من به آن عشقی که معلولِ نگاهِ اول است

من به آن عشقی که معلولِ نگاهِ اول است

با کمالِ احترام، کلا ندارم اعتقاد


علیرضا صانعی