-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 دی 1400 01:47
-
اگر گنجشکی تازه بالی
شنبه 25 دی 1400 01:45
اگر گنجشکی تازه بالی در شعر کوچک من لانه کن اگر آفتابی تازه زادی و راه را نمی شناسی در آسمان خانه ی من پرسه زن اگر توفانی و دریاهایت کوچک اند در بستر من شعله ور شو. ای بادپا که دسته کلید دریاها در دست توست صندوق قدیمی را باز کن و نقشه ملاحان گمشده را به من ده، ببین چگونه مرواریدها تکثیر می شوند بر آتش مژگان من....
-
حال خوب
شنبه 25 دی 1400 01:43
-
خاطره
شنبه 25 دی 1400 01:42
هرﺁﺩمی ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﺩ . . . ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ جایی به ﯾﮏ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺑﺮمبگردد ! ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻫﺴﺖ ! ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺧﺎﻃﺮﻩ ! مهتاب_رضایی
-
شبی خاموش و بارانی
شنبه 25 دی 1400 01:34
-
عشق
جمعه 24 دی 1400 01:18
عشق عجیبتر از آن است که در یک زن خلاصه شود و زن غریبتر از آن که در یک عشق شناخته شود افشین یداللهی
-
ازخواب می ترسم
جمعه 24 دی 1400 00:04
ازخواب می ترسم ازبیداری ام بیزارم بین خواب وبیداری ام حیرانم این زیستن جهنمی ست وتومامورعذاب همیشگی کسی که عاشق می شود ازجهان رانده می شود نه خدا دارد نه مرگ نورس یکن شاعر سوری برگردان : بابک شاکر
-
تو در دشت عشق
جمعه 24 دی 1400 00:03
تو در دشت عشق چراغ پرهیاهوی شعر بر پا می کنی من از چهار جهت به عطر بابونه دل میبازم و جهان پر میشود از قاصدکانی که خبر از تماشای بهار دارند.. نیلوفر_ثانی
-
زمستان
جمعه 24 دی 1400 00:01
-
به خوابم اگر نیایی به همه خواهم گفت
پنجشنبه 23 دی 1400 23:59
به خوابم اگر نیایی به همه خواهم گفت خورشید را که روی زمین راه می رفت خواهم گفت : اقیانوسها را که به دست گرفته بودی و باچشمانت چگونه شب را روز می کردی برای داشتن تو اگر بخواهی خنجر به گلو می گیرم وعیدعشاق را رقم خواهم زد می خواهم خنجرت گلویم را پاره کند بی آنکه خدا دلش بسوزد برای داشتن تو پای پیاده خط استوا را خواهم...
-
بی تو حتی پرنده بودن هم،
پنجشنبه 23 دی 1400 23:57
بی تو حتی پرنده بودن هم، معنی سادۀ رهایی نیست؛ قفسی بدتر از جدایی نیست. لیلا_جعفری_قهفرخی
-
قیامت می شود اگر چشمانت
پنجشنبه 23 دی 1400 01:00
قیامت می شود اگر چشمانت پنجره های دلم را ببندد وخسوف گریبانِ خورشید را می گیرد اگر آفتابِ اشتیاقت جایِ خود را به ابری ترین آسمانِ شهر تقدیم کند صدف های کنارِ ساحل هنوز داستانِ قدم زدن های عاشقانه ی مارا درگوش دریا زمزمه میکنند هنوز گلهای وحشیِ کوهستان مراقبند که مبادا دوباره تو درخلوتی مه گرفته، دست به گردنشان بیاویزی...
-
زمستان1400
پنجشنبه 23 دی 1400 00:57
-
من دوستت دارم
پنجشنبه 23 دی 1400 00:56
من دوستت دارم اما احتیاج به زمان دارم تا عاشقت بشوم کارلوس فوتنتس
-
زیاد خوب نباش
چهارشنبه 22 دی 1400 23:41
-
وحشتناک دوستت دارم
چهارشنبه 22 دی 1400 23:37
وحشتناک دوستت دارم اگر هر بار که به تو فکر میکنم گلی شکفته میشد تمام بیابانها آکنده میشدند از گل میتوانم نفس کشیدن را از یاد ببرم اما اندیشیدن به تو را هرگز عشقهای بزرگ را نه میتوان دید و نه میتوان لمس کرد که تنها با قلب حس میشوند عشق چیزی برای بخشیدن ندارد الا خودش عشق چیزی نمیپذیرد الا از خودش عشق نه...
-
انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند
چهارشنبه 22 دی 1400 23:31
انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند یکی زندگی می کند یکی تحمل انسان ها شبیه هم تحمل نمی کنند یکی تاب می آورد یکی می شکند انسانها شبیه هم نمی شکنند یکی از وسط دو نیم می شود دیگری تکه تکه تکه ها شبیه هم نیستند تکه ای یک قرن عمر می کند تکه ای یک روز واقف صمد اوغلو مترجم : رسول یونان
-
تو نه دوری تا انتظارت کشم
چهارشنبه 22 دی 1400 23:09
تو نه دوری تا انتظارت کشم و نه نزدیکی تا دیدارت کنم و نه از آنِ منی تا قلبام آرام گیرد و نه من محروم از توام تا فراموشات کنم تو در میانهی همه چیزی زمستانات هرگز مرا نخواهد کشت خیالام میتواند هزاران هزار تابستان بیافریند محمود درویش مترجم : صالح بوعذار
-
زمستان
چهارشنبه 22 دی 1400 23:07
-
کاری به خدا ندارم ،
چهارشنبه 22 دی 1400 01:15
کاری به خدا ندارم ، من کە از چشمانت نخواهم گذشت؛ به این آسانی ...!! سیدمادح کهنەپوشی
-
هر شب در خیال پریشانم
سهشنبه 21 دی 1400 23:32
هر شب در خیال پریشانم تو را در آغوش می کشم تا عطر شمشاد دستانت را در ساحل خیس چشمانم نفس بکشم، و لب های شاعرم سیراب شوند از روئیدن شعری که با بوسه هایت قافیه و غزل هایش شکوفا شده اند! مرتضی سنجری
-
نباشی،،،
سهشنبه 21 دی 1400 23:30
نباشی،،، هجومِ سکوتی وحشی جای جای خانه را تسخیر میکند! لیلا طیبی
-
زمستان1400
سهشنبه 21 دی 1400 23:29
-
دستهایم بودنت را رج میزند
سهشنبه 21 دی 1400 23:26
دستهایم بودنت را رج میزند چشمهایم دیدنت را موج میزند لبهایم گفتن اسمت را فریاد میزند و گوشهایم شنیدنت را خیال میزند مهرداد درگاهی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 دی 1400 23:36
من که هر وقت عجلهای در کار بود کلید را در جیبم پیدا نمیکردم، طبیعی بود اگر جملهی "دوستت دارم" را به موقع در دهانم پیدا نکنم. تو مثل تمام معشوقههای دنیا دیرت شده بود و باید میرفتی، رفتی، و من بعد از رفتنت بارها گفتم دوستت دارم، بارها و بارها ... مثل دیوانهای که رو به خیابان ایستاده، و کلید را مدام در...
-
ای زندگی بردار دست از امتحانم
یکشنبه 19 دی 1400 23:31
ای زندگی بردار دست از امتحانم چیزی نه میدانم نه میخواهم بدانم دلسنگ یا دلتنگ ! چون کوهی زمینگیر از آسمان دلخوش به یک رنگین کمانم کوتاهی عمر گل از بالا نشینی ست اکنون که میبینند خوارم،در امانم دلبسته افلاکم و پابسته خاک فواره ای بین زمین و آسمانم آن روز اگر خود بال خود را می شکستم اکنون نمی گفتم بمانم یا نمانم؟!
-
بین صدها سرفرازی یک تباهی لازم است
یکشنبه 19 دی 1400 23:30
بین صدها سرفرازی یک تباهی لازم است گاه در چشم خلایق رو سیاهی لازم است زندگی شطرنج با خویش است، تا کی فکر برد؟ در میان صفحه گاهی اشتباهی لازم است رشته بین من و "او" با گره کوتاه شد. معصیت آنقدرها بد نیست، گاهی لازم است هر که از دل پاکی ام دم زد مرا تنها گذاشت آمدم حفظش کنم دیدم گناهی لازم است بعد از این در...
-
تظاهرات تک نفره خواهم کرد
یکشنبه 19 دی 1400 23:22
از میز مذاکره و دستان دموکراسی کاری ساخته نیست تظاهرات تک نفره خواهم کرد اگر از من بخواهند فراموشت کنم . " امیر نویدکیا "
-
شبانه
یکشنبه 19 دی 1400 23:18
-
پرواز
یکشنبه 19 دی 1400 00:38