آنها زمستان را در شاخه ای آویختند

آنها زمستان را
در شاخه ای آویختند
و از پشت پنجره ای به تماشا نشستند
اما من
زمستان را می شناختم

مهربان بود و سفید
که در دستهای تو جا می گرفت

یوسف وحیدی راد

تقویم ها دروغ می گفتند

تقویم ها دروغ می گفتند

من نطفه نخواستن بودم

در همهمه ی بودن و نبودن

سرگردان مثل عقربه های ساعت

به وقت نرسیدن

مثل یک نمایش رئال

هم راستا با میزانسن و دکوپاژ حرفه ای

و تکرار هزار باره یک سکانس ملودرام

وقتی نویسنده و کارگردان خدا بود....‌‍,


علیرضا تقی زاده ثمر

دنیا برای عاشق تنها قشنگ نیست

دنیا برای عاشق تنها قشنگ نیست
دل بی حضور یار پر از شوخ و شنگ نیست

(ای بی‌خبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما)
گاهی خبر ز ما چو بگیری که ننگ نیست

در جام وصل ما که خیالی است بی درنگ
کهنه شراب عشق بود, نه ,  شرنگ نیست

عشقت حقیقتی است که در من حلول کرد
این قصه ی خیالی ماه و پلنگ نیست

ثابت قدم بمان تو در این کار و زار عشق
آنکس که هرزه گرد بود جز خدنگ نیست

پر می کشی به شاخه ای از شاخۀ دگر
هرگز نهال عشق بدین بوم و رنگ نیست

باید که با حقیقت عشق آشنا شوی
عاشق اسیر قصه ی هر نام و ننگ نیست

شهرام_آذین