از ابرهای تیره ی خفته در آسمان،

از ابرهای تیره ی خفته در آسمان،
باران دو رو می بارد
و رنگین کمان
( نی ) را در پشت افکار پنهان
و با رنگهای زیبا
جلوه گری می کند

مینو زکی پور

بانوی تَوَهُم چقدر زیبائی

بانوی تَوَهُم چقدر زیبائی
هرشب منم و تو هستی و تنهائی...

حسن کریم‌زاده اردکانی

بریده ام از آن زمان و آن خزان

بریده ام از آن زمان و آن خزان
فتاده ام به قلب تو، بهار گشته آسمان
تمام عمر من شدی، چه بی هوا چه ناگهان
ببین که با تو هر نفس، بهشت می شود جهان
تمام خنده های تو، صدای تو، ادای تو
مگر شود که گویمت، کلام، غیر جان و جان؟
تو لاله و گلایلی، فرشته ای، شقایقی
در این مسیل پرخروش زندگی، چو قایقی
تو لیلی رمان من
تو ماه من
تو قبله و پناه من
چو گفتن از شعور تو؟ تمام شور و مستی ات؟
نمی توان
نمی توان
نمی توان
نمی توان
گذشت در کنار تو، تمام سال و ماه و روز
قسم به آیه آیه اش، مهم نباشد این زمان
که ثانیه به ثانیه، دلم برای دیدنت
ستاره وار می رود
به هر طرف که عطر تو
چو کهکشان
زند مدال عاشقی به سینه اش

طاها صمد سلطانی