-
در علفزاری خالی از قاصدک
پنجشنبه 7 فروردین 1404 13:14
در علفزاری خالی از قاصدک لا به لای موهای زمان به پایان فکر می کند آرزوهای بخار شده زنی که برای تکه ای سیب به خواب رفته بود فروغ گودرزی
-
دست شعــر بــر چـــه چـرخـانـم
پنجشنبه 7 فروردین 1404 13:14
دست شعــر بــر چـــه چـرخـانـم جــز آرام بــر سـاحل قـدم زده ای گـوش نهم تحــریـر شعــر تـــو را آن شب بماند شب بـاشد تب مرا کـــم کنم گــــــرد هم واژه پرپانی حسرانی گران براین باشد سهم مرا سیدعلی کریمی
-
خنده از لبهای ایران رفته است
پنجشنبه 7 فروردین 1404 13:13
یک خنده از لبهای ایران رفته است شور و شادی از خیابان رفته است این گرانی ها نمی بینی تو شیخ از میان سفرهها نان رفته است کودک دل خسته از این روزگار از دبستان پا گریزان رفته است یادی از گل های آلاله که نیست هر هزاری سر گریبان رفته است بعد از آن روزی که سلطان رفته است باغ و بستان رو به ویران رفته است فاعلاتن فاعلاتن...
-
"خداکند که دگر یار ما جفا نکند "
پنجشنبه 7 فروردین 1404 13:12
"خداکند که دگر یار ما جفا نکند " وفا به وعده نکردن،کسی بنا نکند به هر هزار نعمت خدای را سپاس یک از هزار نعمت، کسی ادا نکند هزار عکس گرفتم من از رخ یارم هزار بار تماشا، مرا رضا نکند هزار ناوک مژگان رها به یک مقصد هزار تیر زمژگان، یکی خطا نکند به تار مویش اما هزار دل بند است هزار دل چو بشکند، یکی صدا نکند هزار...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
پنجشنبه 7 فروردین 1404 13:09
-
نم نمک از دشت و صحرا میرسد بویِ بهار
پنجشنبه 7 فروردین 1404 13:07
نم نمک از دشت و صحرا میرسد بویِ بهار ابر و باران و نسیم و چشمه ها و سبزه زار زنبقِ کوهی دریده جامه از فرطِ نشاط تا دهد مژده که اینک میرسد فصلِ بهار نغمه یِ شیرین باران میبرد هوش از چمن در طرب صدها قناری لابلایِ شاخسار غنچه هایِ زرد و سرخ و لاجوردی و بنفش دامنِ صحرا و جنگل مملوّ از نقش و نگار گاهگاهی آفتاب از شرمِ این...
-
جام زهر عشق تو را که نوشیدم
پنجشنبه 7 فروردین 1404 13:06
جام زهر عشق تو را که نوشیدم گویی به یک بار سِر همه عالم فهمیدم همه احساسات سهیدم ز گرد رنگ ها پیرنگ کشیدم لیک همی گویی، که چرا خواهمت؟ پرسی که چرا چنین دوست دارمت؟ تو زیستم را زندگی کردی تو فرودم را فرازاندی ، نور به ژرفای تاریک سرد وجودم تاباندی تو چون شکوفاندن پژمرده غنچه ای ، لب های خشک مرا خنداندی گویی روح بر این...
-
نقش او در چشم ما هر روز خوشتر میشود
پنجشنبه 7 فروردین 1404 13:05
نقش او در چشم ما هر روز خوشتر میشود عشق چون افتد به دل، جان نیز بهتر میشود هر نظر بر روی او لطفی دگر دارد به دل این نگار دلکش ما هر دم مصوّر میشود با نگاهش عالمی را بیقرار و مست کرد هر که افتد در غمش، از غم مکرر میشود دل چو در زلفش گرفتار شد، از بند نتوان رهید عاشقی در کوی او تقدیر و مقدر میشود کامران حسینی
-
آه عقربه ها را به عقب باید برد
پنجشنبه 7 فروردین 1404 13:04
آه عقربه ها را به عقب باید برد ای وای دو سالی ست که مو در به درم موهام سفید و دل مو هم مرده از درد نبودت ز خودم بی خبرم شب ها به سحر ذکر پدر بر دل و جون شاید که کند رحم خدا بر جگرم یا رب تو بچرخون به عقب ساعت مو صدبار بچرخم به فدایت پدرم مردی گذری کرد و چه حالی حالت؟ حالم به خدا خوبه که پیش پدرم علی عصفوری
-
آرامشی که صدایش دارد قطره چکان به دل میشیند.
پنجشنبه 7 فروردین 1404 13:02
آرامشی که صدایش دارد قطره چکان به دل میشیند. چنان اثری دارد که نه میشه باور کرد نه میشه باور داشت . شایدم راهم به صداش گره خورده است ؛ ولی از هر جهت شنیدار است و باعث بی قراری ام شده است ... احمد علیزاده
-
صبر کن لااقل کمی آرامتر برو
چهارشنبه 6 فروردین 1404 13:03
صبر کن لااقل کمی آرامتر برو بگذار حس و حال گذشته کمی به سراغت بیاید بگذار ذهنت کمی از گذشتههای دور میوه خاطرهها را بردارد شاید از من خندهای نگاهی حرف عاشقانهای را به یادت بیاورد شاید نسیمی از روبرویت گذر کند عطری بوی نم بارانی را به تو برساند میشنوی؟؟ حرفهایم در گذشته مانده اما فریاد میزند تورا میخواند اندکی...
-
تاریک شد جهانِ من ، قلبی شکست با رفتنت
چهارشنبه 6 فروردین 1404 13:01
تاریک شد جهانِ من ، قلبی شکست با رفتنت قتلگاهِ آرزویِ من افسونِ نامت گشته است در معبدِ تنهاییِ سنگفرش شده از سایه ها بر تار و پودِ روحِ من نفرینِ مویت مانده است مرگِ سکوت ، دیگر که نیست آرامِ قلبِ بی پناه بگذار در شعرهایِ خود ، همبسترِ یادت شوم هر موج از تلاطمِ دریایِ روحم یک حضور تکرار میکنم تو را ، طوفانِ چشمانت شوم...
-
از یاد رفته ایم و کسی یادمان نکرد
چهارشنبه 6 فروردین 1404 13:01
از یاد رفته ایم و کسی یادمان نکرد دلخوش به خنده ایم و یکی شادمان نکرد ویران سرای حسرت یک بوسه ایم و او از بم گذشت و قلعه ی آباد مان نکرد مرفین به چشم قهوه ای اش موج میزند اما نظر به این دل معتاد مان نکرد همزاد درد و همنفس غصه ایم و... حیف فکری به حال مرهم همزاد مان نکرد گوش جهان که کر شده از ناله های ما آخر چگونه گوش...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
چهارشنبه 6 فروردین 1404 13:00
-
آدمی چون تکه چوبی کوچک است
چهارشنبه 6 فروردین 1404 12:59
آدمی چون تکه چوبی کوچک است غوطه وردرجویباری پرخروش درمسیرش هم طبیعت هم سراب هم هزاران صحنه زیبا وخوب هم هزاران صحنه زشت وخراب می جهد بالا و پایین بیشما ر می رود تا ا نتهای جویبا ر درشتاب است تکه چوب آدمی.............. راه د ریا را فراموش کرده است گاه درگرداب می گرد د فرو دست گرداب می فشارد ش گلو گاهی هم دربرکه ای دارد...
-
از نگاه تو به اعماق دلم،فاصله نیست
چهارشنبه 6 فروردین 1404 12:59
از نگاه تو به اعماق دلم،فاصله نیست فاز چشمان تو خوب است،مرا حوصله نیست من به این جاذبه،از پلک تو نزدیک ترم من خودم از خودتو،صددلِه درگیرترم تو مرا با غرض از فاصله،ویران مکن وخودت را تهِ این دایره،حیران مکن فرزانه فرحزاد
-
خسته باشی یا نباشی ای رفیق
چهارشنبه 6 فروردین 1404 12:57
خسته باشی یا نباشی ای رفیق واقعا خسته نباشی ای رفیق گر همه آجیل گردند روی میز سعی کن پسته نباشی ای رفیق جام ها صف می کشید در ویترین جام بشکسته نباشی ای رفیق نامه اعمال خود یادت بیار نامه ئ بسته نباشی ای رفیق چاه غم را با طناب هرگز مرو بند پوسیده نباشی ای رفیق اعتبار استکان در دسته است بهتر است با دسته باشی ای رفیق چون...
-
ای ماه بیا رونق مهمانی من باش
چهارشنبه 6 فروردین 1404 12:56
ای ماه بیا رونق مهمانی من باش آرامشِ شب های زمستانی من باش ترسم که به فردا نکشم، زود بیا زود فریاد رس گریه ی پنهانی من باش هر شب تو مرا سخت در آغوش بگیر و تا صبح رفیقِ شب و زندانی من باش باور نکنم راه خطا پیش گرفتی بر گرد بیا فکر مسلمانی من باش ای کفتر جلدی شده ،از بام تخیل یک لحظه فقط شاهد ویرانی من باش پیداست امیدی...
-
کاش می شد که نمی شد دل من در هوست
چهارشنبه 6 فروردین 1404 12:55
کاش می شد که نمی شد دل من در هوست پر من گیر نمی کرد بر آن خار و خست تف بر آن لحظه ی شومی که هم آغوش شدیم ساده لوحانه فکندم نفسم در نفست برق چشمان تو و خامی زاغ دل من وه چه ذوقی که نکردم به خدا در قفست پیش رو نیل دل خسته و طوفان وجود پشت سر بانگ تو و غافله ی هیچ کست دست تو حلقه به حلقوم من از روز ازل ناله از ایذه...
-
سنبل آبی اگرچه دلرباست
چهارشنبه 6 فروردین 1404 12:54
سنبل آبی اگرچه دلرباست قاتل ما و من و او و شماست ریشههایش میدود بر روی آب تا به خود آیی شوی خانه خراب میبری آن را به شَهرت بهر سوغات و فروش کی عجب باشد ز مردم داد و فریاد و خروش بشنو از من ای عزیز هم وطن ریشهاش برکن ز ایران کهن این گل زیبا ندارد منفعت از بهرمان زانکه آلوده کند هم خانه و هم شهرمان فروغ قاسمی
-
کجایی جان من؟
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:14
کجایی جان من؟ شبها به دنبالت همش... کوچهها را ،خانه ها.... تکتک بگشتم من همش... زان شب که دیدم من تو را... فکرت به این سر شد همش... خبر داری که تو جانم شدی؟ عشقت به رگهایم همش... ماه شب تارَم شدی... نورت به چشم هایم همش.... آنقدر گشتم که آواره شدم.... اهل شهر گویند مرا مجنون همش.... ز دور دیدم که میآیی ،ولی......
-
رویاهایم را دخترکی مینویسد
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:13
رویاهایم را دخترکی مینویسد که روی نفت خوابیده عفتش را در نخلستان های کوت دودستی بخشید به پسرکی سبزه روی و کبریت چشمان پسرک آماده برای به آتش کشیدن اوست رویاهایم شطی است خاموش ماهی هایش همه مرده بوی مرگ میدهد چه جوانی ها که در خود نبلعیده همیشه گرسنه است رویاهایم را چشم میبندم تا مبادا هوس رهایی کند و روزی جایی در...
-
تا راز زیستن را دریابم،
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:13
تا راز زیستن را دریابم، میآرمی در آغوشم! و مرگ با تنپوشت به خاک میافتد. با تو خدا برهنه است و راه و چاه و هرچه هست در این جان و این جهان هرچه هست برهنه است ! برهنه میبینم آفتاب جوان را بر زمین پیر که میبارد و برگ جوان را بر درخت پیر که میروید برهنه میشود حقیقت خاک، حقیقت بذر برهنه میشود حقیقت روز، حقیقت فصل...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:12
-
به هر طرف خیره میشم فقط تو روبرومی
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:11
به هر طرف خیره میشم فقط تو روبرومی من عاشقت شدم آهای بانوی چشم آهویی از کوچه مون که رد میشی عطرتو حس می کنم اگه قلبم تند می تپه تنها دلیلش تویی آرمین محمدی
-
وقتی که با تو هستم فصلا همش بهاره
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:10
وقتی که با تو هستم فصلا همش بهاره گل های زرد و خسته زنده میشن دوباره من در هوای عشقت تو رو نفس می کشم برای با تو بودن دست از هوس می کشم توای تموم جونم توای همه وجودم در قبلگاه عشقت پیوسته درسجودم وقتی که با من هستی کنارمن نشستی ما میگیم میخندیم من شادمو تو مستی وقتی که با هم هستیم غم میره از یادمون نه جنگیو نه نفرت...
-
نصیحت مکنید که تاثیرش نیست
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:09
نصیحت مکنید که تاثیرش نیست دل خرابات شده تدبیرش چیست پای در ره معشوق هر که نهاد حرمت دارد جای زنجیرش نیست عبدالمجید پرهیز کار
-
آتشی در شب چو ماه آذر است
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:09
آتشی در شب چو ماه آذر است رقص شعله، رسم دیرینتر است نور بر تاریکی شب میزند هر شراری، مژده بخت دیگر است از میان آتش میپرم من و گونههایم از شرار، احمر است زردی من، زردی اسفند را میسپارم، هر چه غم، خاکستر است آتش امشب، آتش عشق است و بس عاشقی در جان ما چون جوهر است چشم نرگس، منتظر در باغ مانده نوبهاران را دلش باور...
-
بوسه باران میشود
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:08
بوسه باران میشود باغی که گلنارش تو باشی ابر بهارش من... عشق دارو می شود رازی و الحاوی تو باشی راضی به تب، من... گلِ نار و ابر بهار رازی و راضی همه بازیست تو روح زندگی منی مرا در بر گیر میترا کریمیان
-
دور از تو نشستیم وصبوری کردیم
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:07
دور از تو نشستیم وصبوری کردیم عمری گله از عذاب دوری کردیم در آتش عشق، سرخ و زردیم اما دل گرم به چارشنبه سوری کردیم. نیلوفر_سلیمانی