-
کجایی جان من؟
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:14
کجایی جان من؟ شبها به دنبالت همش... کوچهها را ،خانه ها.... تکتک بگشتم من همش... زان شب که دیدم من تو را... فکرت به این سر شد همش... خبر داری که تو جانم شدی؟ عشقت به رگهایم همش... ماه شب تارَم شدی... نورت به چشم هایم همش.... آنقدر گشتم که آواره شدم.... اهل شهر گویند مرا مجنون همش.... ز دور دیدم که میآیی ،ولی......
-
رویاهایم را دخترکی مینویسد
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:13
رویاهایم را دخترکی مینویسد که روی نفت خوابیده عفتش را در نخلستان های کوت دودستی بخشید به پسرکی سبزه روی و کبریت چشمان پسرک آماده برای به آتش کشیدن اوست رویاهایم شطی است خاموش ماهی هایش همه مرده بوی مرگ میدهد چه جوانی ها که در خود نبلعیده همیشه گرسنه است رویاهایم را چشم میبندم تا مبادا هوس رهایی کند و روزی جایی در...
-
تا راز زیستن را دریابم،
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:13
تا راز زیستن را دریابم، میآرمی در آغوشم! و مرگ با تنپوشت به خاک میافتد. با تو خدا برهنه است و راه و چاه و هرچه هست در این جان و این جهان هرچه هست برهنه است ! برهنه میبینم آفتاب جوان را بر زمین پیر که میبارد و برگ جوان را بر درخت پیر که میروید برهنه میشود حقیقت خاک، حقیقت بذر برهنه میشود حقیقت روز، حقیقت فصل...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:12
-
به هر طرف خیره میشم فقط تو روبرومی
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:11
به هر طرف خیره میشم فقط تو روبرومی من عاشقت شدم آهای بانوی چشم آهویی از کوچه مون که رد میشی عطرتو حس می کنم اگه قلبم تند می تپه تنها دلیلش تویی آرمین محمدی
-
وقتی که با تو هستم فصلا همش بهاره
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:10
وقتی که با تو هستم فصلا همش بهاره گل های زرد و خسته زنده میشن دوباره من در هوای عشقت تو رو نفس می کشم برای با تو بودن دست از هوس می کشم توای تموم جونم توای همه وجودم در قبلگاه عشقت پیوسته درسجودم وقتی که با من هستی کنارمن نشستی ما میگیم میخندیم من شادمو تو مستی وقتی که با هم هستیم غم میره از یادمون نه جنگیو نه نفرت...
-
نصیحت مکنید که تاثیرش نیست
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:09
نصیحت مکنید که تاثیرش نیست دل خرابات شده تدبیرش چیست پای در ره معشوق هر که نهاد حرمت دارد جای زنجیرش نیست عبدالمجید پرهیز کار
-
آتشی در شب چو ماه آذر است
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:09
آتشی در شب چو ماه آذر است رقص شعله، رسم دیرینتر است نور بر تاریکی شب میزند هر شراری، مژده بخت دیگر است از میان آتش میپرم من و گونههایم از شرار، احمر است زردی من، زردی اسفند را میسپارم، هر چه غم، خاکستر است آتش امشب، آتش عشق است و بس عاشقی در جان ما چون جوهر است چشم نرگس، منتظر در باغ مانده نوبهاران را دلش باور...
-
بوسه باران میشود
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:08
بوسه باران میشود باغی که گلنارش تو باشی ابر بهارش من... عشق دارو می شود رازی و الحاوی تو باشی راضی به تب، من... گلِ نار و ابر بهار رازی و راضی همه بازیست تو روح زندگی منی مرا در بر گیر میترا کریمیان
-
دور از تو نشستیم وصبوری کردیم
سهشنبه 5 فروردین 1404 13:07
دور از تو نشستیم وصبوری کردیم عمری گله از عذاب دوری کردیم در آتش عشق، سرخ و زردیم اما دل گرم به چارشنبه سوری کردیم. نیلوفر_سلیمانی
-
... دل بسته، سال ها
دوشنبه 4 فروردین 1404 12:47
... دل بسته، سال ها راهت را گرفتم با گریه شکسته یال اسبت را،، خسته! نه امّا بهایی به آهم، دادی نه نیم نگاه ماهی به بی سویم روا؛ دمی برای دیدارت، :من: اما :عمری: به تو :تخفیف: دادم وُ، با لاشه ی امید خود را، تحویل تردید! مشتی خاکسترم اینک که بیزار از عشق وُ، اسیرِ گردبادم! محمد ترکمان
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
دوشنبه 4 فروردین 1404 12:46
-
تنگ تنگ دل من روزگارش لنگه
دوشنبه 4 فروردین 1404 12:45
تنگ تنگ دل من روزگارش لنگه با همه خستگی هاش داره اون میجنگه تاب نداره دل من این سرم سنگینه فکر خوش خیالی ام ، جسم و جانش منگه هر چه در سفارشم هر چه در نمایشم نردبانی در هواست آسمونش تنگه فرض این لجاجتم فرض سر بریدنه گریه کورم کرده هر چه باشه رنگه از قضا سهم منو اشک چشمم میده واسه این بخت کجول حاجتش در سنگه سرفرازی ام...
-
خواب دیدم که تو را تنگ گرفتم به برم
دوشنبه 4 فروردین 1404 12:45
خواب دیدم که تو را تنگ گرفتم به برم پیشِ تو از همه جا و همه کس بی خبرم مست و بی خود شده بودم به هوای بدنت فکرِ بوسیدنِ لب های تو می زد به سرم ناگهان خاطرهء تلخِ شبِ رفتنِ تو زنده شد در دلِ سودا زده و در به درم ترکِ من کردی و شد، جای تو آغوشِ رقیب پس از آن واقعه، من ماندم و چشمانِ ترم مثلِ پروانه در آغوشِ پر از آتشِ...
-
بهار
دوشنبه 4 فروردین 1404 12:44
-
یادته رفتی ندیدی دل من لرزید و ایستاد؟
دوشنبه 4 فروردین 1404 12:43
یادته رفتی ندیدی دل من لرزید و ایستاد؟ حالا برگشتی و میگی کلاغه بهت خبر داد؟ من به هیچ کسی نگفتم که چقدربرام عزیزی نکنه مترسک اونشب رفتنت را بِش خبر داد هنوزم ردِّ گذشته روی راه برفی مونده چرا برگشتی دوباره؟ دل من دستتو خونده گفته بودی از مترسک که سرِ جالیز میرقصه قصه ای که خوندی از سر،تو کتاب عشق مونده گفتی ازشوق...
-
بانوی ایرانی من
دوشنبه 4 فروردین 1404 12:43
بانوی ایرانی من تو مثل... تلفیقی از شعر نو و سپید منی قسم به لحظه ی که سرت رو شونه هام بود زمستون هم دوسِت داره دکتر محمد کیا
-
گریه دارم تو بیا نرگس دل یاد کنم
دوشنبه 4 فروردین 1404 12:42
گریه دارم تو بیا نرگس دل یاد کنم بهرشیرین عجب روضه فرهاد کنم گریه سودی نکندعاشق دلدار بسوز خانه تنگ است بیابرتومن آباد کنم گرجفاکاری معشوق بدیدم همه جا آتش افروخت بسوزم که فریادکنم بر سر ع ش ق نشدتاج گوهر من بزنم بلبلی گشته ام از یاد تو من دادکنم بخشش آنستکه آیی ومرا شاد کنی ورنه هر دوری ناشاد کجا شاد کنم حکم باران...
-
سرخوش و مســت ، تانگو می رقصید
دوشنبه 4 فروردین 1404 12:41
سرخوش و مســت ، تانگو می رقصید ســایه با ســایه را می گویم روی پرده ی نمایش یعنی دیوار ِ همسایه را می گویم و من این تصویر ِ بِکر ِ زیبا را که دیدم به سایه ی یُبس ِ خودم گفتم: سلام ، اجازه هست با شما سلفی بگیرم؟ تو بگو سیــــب ولی من با خودم می گویم : (برای تنهایی خودم بمیرم) آرش کربلایی علی
-
ببار باران احساس
دوشنبه 4 فروردین 1404 12:40
ببار باران احساس کویر شده سرزمین دلم آتش عشق خاموش شده ابرها بی بارند تگرگ جایش را به کوهی از غبار داده به آغوش میکشد مرا بستری از آسمان غبار آلود ببار باران ببار تا آتش این رابطه خاموش شود ببار تا گلستان شود سرزمین دلم تینادلشکیب
-
بوی ِ بهار،
یکشنبه 3 فروردین 1404 12:38
بوی ِ بهار، بوی ِ عید، بوی ِ نوروز این روزها هرچه دلم می خواهد و احساس میکنم زیباست برایت می خواهم، جاری می شوم می بارم بهترین هارا زیباترین ها را . . اما شعر می گویم . . در جیبم، هیچ... خداویس دهقانی
-
چه دلگیرمی شودغروب زانتظارنیامدنت
یکشنبه 3 فروردین 1404 12:34
چه دلگیرمی شودغروب زانتظارنیامدنت درودیواروجاده گواه تنهای منند مرغک ساعت خسته دگرکوکونمی کند.... خورشیدساعتی دگرماندتاتوتشریف بیاوری..... خسته شدورنگ زرُخساره اش پریدولی تونیامدی..... همه رفتندکوچه رنگ سیاهی گرفته است..... ازکنارخیابان تادرخانه راخطّ کشیده ام..... این خطّ عاشقیست تادایره...
-
دور از تو نشستیم وصبوری کردیم
یکشنبه 3 فروردین 1404 12:33
دور از تو نشستیم وصبوری کردیم عمری گله از عذاب دوری کردیم در آتش عشق، سرخ و زردیم اما دل گرم به چارشنبه سوری کردیم. نیلوفر_سلیمانی
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
یکشنبه 3 فروردین 1404 12:33
-
خـداونـدا تـو هستی حـیّ دادار
یکشنبه 3 فروردین 1404 12:32
خـداونـدا تـو هستی حـیّ دادار نمــــا آگــه ز بـرکتهـایِ اسحـار ز انـوارش دلـم را روشنی بخش به جسمم کن عیان یارب تو آثار ز نـورِ خـود مسخّـر کـن وجـودم قلـوبِ عــارفــان روشن ز انــوار سلیمان ابوالقاسمی
-
باز خداوند دل جان مرصع دمید
یکشنبه 3 فروردین 1404 12:31
باز خداوند دل جان مرصع دمید بر همه دشت و دمن بی کش و پیمانهای غنچه رز باز شد طره به سوسن رسید خوشه یاس سفید با نفخش بانگ زد آهوی غزاله ای خنده به میمون رسید رنگ به آن نسترن بلبل مست و حزین نغمه برآورد کی ،غنچه دردانهای خرمن یاس سفید از سر دیوار باغ بوی خود افشان نمود بر دم و بر شامهای رخصت باد بهار، از همه باغ و...
-
روییده در اندام من
یکشنبه 3 فروردین 1404 12:30
روییده در اندام من بعد از نوازشهای تو یک دشت گل از رازقی بارانِ زیبای بهار با تو تماشایی شده اردیبهشت عاشقی قلبی که هست مایل به تو هدیهی ناقابل به تو ای لطف بیجبران من دستم به سازم میرود وقتی که سرریز میشود آرامشت در جان من سرمستم از این عید نو با حس و حال عشق تو شکر هزاران نعمتی آثار غم در دل که بود دیدار تو...
-
چه قلم ها که بگریند تو را
یکشنبه 3 فروردین 1404 12:29
چه قلم ها که بگریند تو را چه بسا چشمه ماتم که بسوخت و مدام این دریا پشت هم باز بسوخت چو دل کودکی از ترس صدا صاحب چشمه پرتاب و خروش! ز پسِ خانهی تاریک و خراب نفسی هست کزو چشمه هایی که نسوزند و بسوزند به جوش آمدهاند و مدام ای دریا! چو چشان پسرک پشت هم باز بجوش! علی خزاعی
-
قاصدک هان چه خبر آوردی ؟
یکشنبه 3 فروردین 1404 12:28
قاصدک هان چه خبر آوردی ؟ سال هست که من در پیت میگردم همه جا را گشتم کوچه ها را گشتم خبری نیست که نیست قاصدک نشد نشد گرد ما ور جان بی خبر میگردی لیک هر کجا بوی تو افتاد چشم و دلم یار که شد گرد ما ور جان بی خبر میگردی میعاد عصفوری
-
باور ندارم که غم و زخم هایمان یک روز به پایان برسد
یکشنبه 3 فروردین 1404 12:28
باور ندارم که غم و زخم هایمان یک روز به پایان برسد چرا که ما گل هایی از جغرافیای متفاوت هستیم با این حال پنجره ی رویاهایت را نبند شاید در یک شب پاییزی با باد و باران به سراغت بیایم.. شاهین افتخاری عمله