این پاییز
من تو را کم دارم
برای قدم زدن
وگرنه من آدم خانه نشینی نیستم
گلی حسینی
تمامِ قصه هایِ خسته ی من
شبیهِ قصه هایِ مادرم بود
تمامِ غصه هایِ اولینم
شبیهِ غصه هایِ آخرم بود
مرا از کودکی هایم بپرسید
از آن رنگین کمانِ آرزوها
از آن ابر و از آن باران از آن سیل
از آن کنجِ کرانِ آرزوها
به بادبادکی نخ بسته ام من
به بامی ایستاده پا برهنه
تکانی می دهم با دستِ کوچک
به تکه پاره کاغذهایِ کهنه
ز زیرِ پنجره دارد صدایی
صدایم می زند پایین بیایم
ولی من با تمامِ کودکی هام
همانجا کنجِ بامم, بی هوایم
آرش آزرم
حواسم را میپیچم
دور انگشتان
گره خورده ام
لابلای گیسوان جوگندمی ات
محو دررویایی عمیق
میشوم
چه حال خوشی دارد فراموشی
وقتی دیدن پیچ وتاب موهایت
بهانه ی گاه وبیگاه آن میشوند.
لعیاقیاثی
کلافهام در تب انتظار
با شعاع کهنه فانوس خیالت
آویختهام
به دار ثانیه ها
تا طلوع نور
همچنان دوره میکنم ترا
مرضیه_شهرزادپور