وتو همروزی پیر میشوی،
امامن ...
پیرتر ازاین نخواهمشد،
درلحظهای ازعمرم متوقف شدم ...!
منتظرم بیایی
واز برابر منبگذری
زیبا،پیرشده
آراسته بهنوری
که ازتاریکی مندریغ کردهای
"شمس لنگرودی"
حزین لاهیجی :
فروزان کن ز رخ کاشانه ای چند
بسوزان-شمعِ من!-پروانه ای چند
فغانم گوش کن امشب،که فردا
زمن خواهی شنید افسانه ای چند
خماری نیست خونِ عاشقان را
سرت گَردم،بکَش پیمانه ای چند
به هر دفتر زکِلکِ آتش آلود
زما ماندست آتشخانه ای چند
حزین!از فوت فرصت با صد افسوس
کشیدم آه بی تابانه ای چند
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم من را فریاد کن..
#شاملو