زندگیِ برگردان

زندگیِ برگردان
بر تشک‌های سیاه
و جشن در غارهای سمّی
بدون بلورِ روشویی‌ها

حال، نمایی از شیون
روی پیراهنی تا شده
چرا که هر شناسنامه موشی‌ست
که میخ میلادی را می‌جود
و هیچ مادری دو بار
سوسن‌های زایمانی را نمی‌لیسد

بیزاری من از بدن‌ها و بادبزن‌ها
به قدر انوار آبی مردگان است
و تضمینی نیست که ماه بخواهد خود را
در لیقه‌ی چشمانی سبز فرو ببرد

پس صورتک‌ها را بیافکنید
از طرح‌های الوهی‌تان
آی
شما کِرم‌های اندوهِ خاکْ‌گرد

حسین صداقتی

در این جهان پر از درد ...

در این جهان پر از درد ...
از هر چه رشته اند به دور تنم..
یک پیله برای خودم ساخته ام...
در دوزخی که نیست...
دور از گناه نبوسیدنت....
درون آتش عشقی که نیست..
شومینه ساخته ام......
بوی بهشت میدهد اینجا....
با هیزمش ولی....
جایی برای سوختنم ساخته ام
من روی داشتنت با خودم شرط بسته ام..
یا می برم تو را...
یا که در آتش گداخته ام...
در ساعتی که مرده است....
در چرخ دنده ی ناکوک انتظار...
می چرخم و زنفس باز مانده ام...
وقتی که دور میشوی از من...
خواهم دوید تندتر و تندتر...
در تیک تاک رفتنت این بار....
این قطعه را هزار بار خوانده ام....
گاهی شبیه بوته ی خاری .....
بی ریشه در کویر دلت...
در مسیر باد آواره مانده ام..
با مهره های سوخته در بازی زمان...
جفت شش می آورم...
اما برای بردن عشقت هنوز....
بازنده ای ز پیش باخته ام..


مهدیه کیانی

در آشیان مهر تو پنهان گرفتم خوی تو

در آشیان مهر تو پنهان گرفتم خوی تو
با شور و حالت وا شدم شیدا میان جوی تو

همچون گلی پا خورده بودم که میان گردنه
تا از کنارم رد شدی من هم بگشتم سوی تو

در بهمن سرد فلک خورشید تابانی نبود
من با تو گرمم شد فقط با رُفتن پاروی تو


تا باد تند حادثه من را جدا کرد از نفس
خوردم به آغوش تنت بو کردم آن گیسوی تو

چشمم به دنیا وا نشد آن دم که دنیایم شدی
من آمدم با شور و تاب آسان به آن مینوی تو

تو بوی عود و عنبری خوشبو تر از هر گلشنی
من مُشک بی عطر توام پنهان در آن آهوی تو

من را به باغت بردی و رفتی به سمت چشمه ات
شادان نشستم پیش تو آمد میان باروی تو

فائزه اکرمی