بیایید با هم

بیایید با هم
سرود رهایی بخوانیم
دست در شانۀ هم
یک دل و یکصدا
با هم آوایی بخوانیم
بر بلندای قلعه کوه
خرم و شاد و آزاد
تا آنجا که موج صدا سفر کند
بر آریم از ته دل فریاد
دور از غم های جهان
دیگر آزاد و رها هستیم
چون قطره های باران دریا شدیم
زنجیر ظلم را با هم گسستیم
دیگر کسی نیست
با زور بر ما فرمان براند
بر وفق مراد خویش
آیه یأس بر ما بخواند
ما همه بندگان خداییم
از رنج و محنت غم
با همت خود رهاییم
عشق و شوق و شادی
در دل همۀ ماست
در سایۀ آرامش هستی
دنیا همه زیباست


منصور چقامیرزایی

یک سرزمین در انتظار سوت می‌باشد

یک سرزمین در انتظار سوت می‌باشد
خاکت زمین به که کویر لوت می‌باشد

دنیا همین دل خوش کند بر توبه های گرگ
چون عصر یخبندان پر از ماموت می‌باشد

دنیای ما رویای ما فردای آزادی
در انحصار رفتن فرتوت می‌باشد


هر کس که نتواند بماند اختیاری هست
اما نسازد سهم الارثش شوط می‌باشد

یا زنگی و یا رومی و یا هر چه میخواهی
مملو ببین دور و برت مخلوط می‌باشد

سیاره ای طیاره ای دنیا نداری تا..
ما را بری آنجا به ما مربوط می‌باشد .

امید امام وردی

زندگی را هنرِ رابطه ها میسازد

زندگی را هنرِ رابطه ها میسازد
بَعدِ مرگ هم هنرِ خاطره ها میسازد
آدمی زنده به عشق است و عشق زنده به مِهر
مِهر و عشق را هنرِ عاطفه ها میسازد

مهین بزرگپور سوادجانی

من که مرغی کوچکم در کهکشانی شعر و شور

من که مرغی کوچکم در کهکشانی شعر و شور

آرزو دارم شبی باشم چو پروین غرق نور

باید از شهری که دارد نقش تنهایی به بوم

قایق از سهراب گیرم خود برم تا دشت دور

سحرفهامی

رقص زبان موسیقی ست

رقص زبان موسیقی ست
باصداهای بم وزیر
که اندام رابه حرکت در می آورد
برای شادزیستن

سید حسن نبی پور