بیا... کمی نزدیک تر لطفا

بیا...
کمی نزدیک تر لطفا
می خواهم آرام در گوشت چیزی بگویم!
امشب
روی میز کارم
کنار عطر شب بو ها
برایت جا پهن می کنم
بیا دراز بکش و
موهایت را پهن کن روی شعرهایم تا ستاره باران شوند!
دستهایت را ببر زیر چانه ات و
با چشمهای خمار از خواب برایم بگو هنوز دوستم داری
تا این شعر که از روی چشمهایت نوشته ام...
بشود آیه ای برای ایمان آوردن به عشق!


"حامد نیازی"

نوروزتان مبارک و سالش همیشه خوش

نوروزتان مبارک و سالش همیشه خوش
اقبالتان خجسته و حالش همیشه خوش

بر سفره ای که لطف خدا گسترانده است
حافظ به دست دلبر و فالش همیشه خوش


سید علی کهنگی

خیالت را به دست آب دادم آب جاری شد

خیالت را به دست آب دادم آب جاری شد
تمام لحظه هایم شوق آواز قناری شد

مرا همراهیم کردی به یک رویای طولانی
زمستانی ترینِ لحظه ها باتو بهاری شد

به شوق دیدنت آنقدر باریدم که از اشکم
تمام سنگفرش کوچه مان آیینه کاری شد

دوباره نرم و پاورچین ,صدای پای فروردین
خیابان غرقِ خوشبختی پر از لحظه شماری شد

رها از پیله ی دلتنگی اش پروانه رقصید و
سکوت از وحشتِ زندانِ ابریشم فراری شد

تو چشمِ مستِ آهویی , پر از افسون و جادویی
هیاهو کردی و قلبم سراپا بی قراری شد


مهین خادمی