و از میان تمامِ آرزو ها

و از میان تمامِ آرزو ها
دردناک ترینش
نخواستن تو در نداشتنِ توست
و کاش
کاش گریزی بود از عمقِ وحشت آورِ این درد
که در تخیلِ عشق
رسیدن چه بروزِ محالی دارد
و در سلوکِ عشق
چه ناعادلانه ‌ست
بودن...
... و غریبانه بودن
و چه غم انگیز
شهوت بی‌ امانِ انگشتانِ من
برای نوازش تلخی‌ دستانِ تو

"نیکی‌ فیروزکوهی"

چندیست بی اراده دلم تنگ می‌شود

چندیست بی اراده دلم تنگ می‌شود
با هر دلیل ساده دلم تنگ می‌شود

هر شب میان خاطره‌ هایم برای آن
لحظات فوق العاده دلم تنگ می‌شود

تا دلبری به چشم من آید که عاشقی
لب بر لبش نهاده دلم تنگ می‌شود

عشق تو جاده‌ایست به سوی فراق و من
در امتداد جاده دلم تنگ می‌شود

تو ساده دل بریدی و رفتی و من هنوز
با هر دلیل ساده دلم تنگ می‌شود


سیدمحمدجوادعسگرزاده

نیاز دارم به بودنت برای خندیدن

نیاز دارم به بودنت برای خندیدن
محتاج دستانت هستم برای رقصیدن
آغوشت برایم کافیست
که زندگی را در من شعله ور کند
و دریای چشمانت را طلب می‌کنم
که غرق عشقش باشم
گوشهایت را برایم کنار بگذار
که قصه های پر دردم را شنوا باشد
شانه هایت را می‌خواهم
تا سنگینی غصه هایم را برایم

آسان کند
من را ملکه ی قلبت منصوب کن
تا حکومت کنم  بر روح و جانت
و آنگاه من خوشبخت ترین
زن دنیا هستم
که مالک همه ی عاشقانه هایت
شده است

مریم ابراهیمی

بگذار دل من خراب باشد

بگذار دل من خراب باشد
در حسرت تو کباب باشد
چشمِ طمعم چو زنده رودی
غرق ِ عطش وسراب باشد
در بین دو دیده ی من وتو
یک پرده ی خون نقاب باشد
بر شاخه ی نحس طالع من
قُمری نبُود غراب باشد
بگذار که شاهدانه بینی
این گونه زخون خضاب باشد
چون خنده به لب حرام گردید
بشکفتن گل سراب باشد
دَق کرده و می کند دل این باب
چون سائل بی جواب باشد
توصیف تو درغزل نکنجد
گر صدغزل وکتاب باشد
بغضی که نشست بر گلویم
گفتی که نه بغض حباب باشد
بگذار تو بجای باده ی ناب
شوکر به لبم شراب باشد
تا کی دل من خراب باشد؟
در حسرت یار کباب باشد
بگذر دل از این خراب ومستی
هنگامه ی عشق شباب باشد


رضافرازمند