اندیشه یک شاعر,
باید
چراغ خانه مردم
باشد
و نامش، ماهی
بر
پیشانیِ تاریخ"!"
محمد ترکمان
عشق زیباست اگر حامی آن خداوند شود
اگر دور از ریا و هوس باشد با خداوند شود
از عشق غرق دعا تا به فردا شوی
فردای آن ضامن اجابت خداوند شود
اگر از خاطر لیلی به هر راه دویدی که برسی
در همان راه شمع هدایت خداوند شود
در رهی عشق اگر پا نهادی روزی نگران نباش
سبب به رحم آمدن معشوق خداوند شود
آنجایی عشق قشنگ است که رسیدن دارد
مثل یوسف وزلیخا شاهد آن خداوند شود
عشق آن است اگر باهم قهر ز هم بی خبرین
به تار مو برسد ولی مانع پاره شدن خداوند شود
در راه عشق اگر عاقبت کور شدی نگران نباش
مثل یعقوب ضامن رسیدن خداوند شود
سجاد اوسیانی
یا رب ای آن چشمان ماهور از که داری
پس بگو این خلقت تن از که داری
ا
ا
چه کس دادست برتو این زیبایی ای
که دلبری ها از دل من دیوانه داری
ا
ا
گشته گشنه این معده ام
از رویی که تو داری
ا
ا
خواهم کرد عکس تو
در قلب خود چون قالبی زیبا تو داری
ا
ا
قالب زیبای تو از دنیا سر است
چرا که معشوقی چو من دیوانه داری
ا
ا
داده ای جانی تازه مرا
چون دلی بر دل دیوانه داری
ا
ا
پس مزار این عشق گردد خجل
چون عاشقی جان به کف داری
ا
ا
گویند هر که دارد قیمتی اندازه خواهان خود
پس من دارم قیمتی هم وزن ، وزنی که تو داری
ا
ا
پس بده آن وزن زندگانی را به من
چرا که دارم من قیمت آن که تو در ترازو داری
اشکان جلالی
سرنوشت جنگ را
به من بسپارید
تا شاعرانه بنویسم
بیانیه ای
با تفأل بر حافظ
قطعنامه صادر کنم
در همسایگی سهراب
خانه ی دوست را
کوچه به کوچه
قرداد عاشقانه ببندم
محکم
ابدی
تا گسسته نشود
با هیچ توپخانه ای
غزل ببافم
به ارابه های جنگی
از زمین و هوا
جرقه ی دوستی ببارد
تسخیر شود
راه نجات
تا بنویسم صلح نامه ای
بر میزهایی
که بر سر آنها ستیز است
زلیخااحمدی