بابوسه های گرم
وبهارطرب انگیز
که شکوفه می دهددرختان خشک
دراین نوروز
امیدم به بهاری زیباتراست
سیدحسن نبی پور
توهمان سکه
یک ریالی عیدی نوروز هستی
که بابوسه هات
درکف دستم می گذاشتی
ومن هنوز
نگاهم به کف دستم هست
سیدحسن نبی پور
من از آیینه چشم تو مستم
که این آیینه کار داد به دستم
جهانی دیدم و باختم جهانی
دلی دیوانه ماند روی دستم
خدایا من چه کردم با تو آخر؟
قمار کم بود چشمان تو نوبر
ای تو که مست به عشقم کردی
تو ببین چه با بهشتم کردی
روزی برفتمو بگفتی اینجاست
عشقِ تو که خانه اش چنینی زیباست
رفتمو من در زدم بحر سلام
دل دیوانه ام افتاد به دام
حال من رانده ام از خانه او
مانده ام با دل دیوانه او
حال گو من چه کنم با دل خود؟
که شده مست به میخانه او
هلیا فردِطاهری
فرشته است یا بشر نمی دانم
دختر است نام این موجود
عشق من بود که در دنیا
دختری داشته باشم و دیگر هیچ
دختری که در خانه باشد
نعمتش تکمیل و عاقبت خیر است
واسط خلق انسان است
هیچ غلو نکرده ام
جانشین خداست گر گویم
چنان مهربان و ساده و قشنگ
که ببینیش عاشقش گردی
برای من که او فرشته است
بدان هرکسی نظری دارد
به نیت خودت نگاه کن
که دانی
فرشته است یا بشر این دختر
به زیباییش مات می مانی
خنده هاش به دردها درمانی
اگر خطا کند دلت در نگاه به او
همچو خر در گل و لای مانی
او که با مِهر نگاه می کند به جهان
جهان چرا به قهر کند نگاه به او
خنده هاش ، خنده دنیا دارد
عاقبت نیکو براش می کارد
حجت بقایی