تو در چشم مردم پاکی
من در چشم خدا
نقاب از چهره برداری
شهر پر از هیاهو میشود
میشوی سر در گریبان
پای گریزی نداری
میشوی پرنده ی مهاجر
هرگز به آشیانه خود بر نمی گردد
رقیه مرادی
برای رفتن
چرتکه انداختم
فال بد بود
قصد عزیمت کردم
صبر آمد
بناچار
سه تار شکسته
و زمزمه سرود قدیمی
تنها انتخاب بود
رضا کشاورز
بخدا داشتن تو بر همه سختی ها می ارزد
ان نگاه تو را دیدن بر همه دیدن ها می ارزد
منکه دل دادم و دل بردم و عاشق شده ام
بخدا دل دادن در عوض بردن ان دل تو می ارزد
تو نگاهم بکنی خنده کنی بر این من کافی است
تو نمیدانی که خنده ی تو بر همه خنده ها می ارزد
حال که دل بردی نزد دلم باشی مگر چه میشود
بخدا بودن تو نزد دلم بر همه بودن ها می ارزد
گر که تو خنده کنی شاد شوی این من هم شاد است
دیدن شادی تو برای من بیشتر از هر چیزی می ارزد
دلدار و شیدای تو است این من مجنون عاشق
دلدار و شیدای تو شدن بر همه دلداری ها می ارزد
این عشقی که از تو در دلم دارم من, هر چه هست
نسبت به عشق همه این عشاق ببین می ارزد
بیا و عمری در کنار این منِ دیوانه بمان و نرو
برای این دیوانه گذر عمر کنار دل تو می ارزد
صبا حضرتی
تو همانی و چه مغرورو اصیلی که دلم خواست تو را
تو بمان در بر من, مرهمی خواهم شد تن زخمی تو را
به خدا خواهم گفت بنویسد منو تقدیر تو را در یک قاب
چه قشنگ است ببوسم تن تب دار تو را من در خواب
شوکا صبور