تأخیر در نابالغی فطرتمان
باید چند دقیقه باشد
که از لای سیمهای اندیشه
نمی تواند عبور کند
آفتاب
زخمش دهان باز کرده
آن قدر
که دندان روی دندانِ خشم فشرده
ببین زیر پلک خیابان
چطور هر روز موهای دختری
ماشه می کشد بر جیغ افکار زرد
سر می برند آواز درختان را
پیش از گل دادن روز
اما هنوز ...
صدا فرصت پیدا نکرده
برای تخریب توالتهای شهر
و کلمهی پرواز
به شیوهای مشهود بیرون نزده
از گلوی قفس
این جا آزادی
آفتابگردانیست
که از یاد خورشید رفتهاست
مرضیه شهرزاد
در قاب آینه ایی که هست
نه می خندد مردمکی پریشان
و نه بُهتی معصوم
در مورب های بی قرار تن ...خیره
حتی می ترسند
خطوط منحنی صورت
از زهرخند آینه
اینجا تصویرها به بغض مشکوکند
ببین چه غریبانه می لرزد
انعکاس خلوت مَن با من
سپیده رسا
بازگشت به خیالِ من
یعنی
تمامِ قصه ها
دروغ هستند
تبر را از زخم هایت بردار
کلاغ ها به خانه نمی رسند...
علی نصیری
ماه نزول قرآن آمده
ماه میهمانی خدا
ماه لبریز از فیض دعا
شبها پر ستاره تر گشته است
آسمان آبی تر شده
از تمام ماه های سال
خانه ها روشن تر است
از سر شب تا سحر
مهتاب هم غرق در راز و نیاز
گرم خواندن قرآن و دعاست
مصطفی خواجه دهاقانی