چه خوش باشد صدای نغمه بلبل
تهی باشد همی از ساز و دف و دُهل
چو بنگر بر گیاهی که بروید بر بیابانی
نباشد جز نگهبانش خدای صبر و بردباری
تلاش ان پرستویی که ساخته لانه ای کوچک
ندارد تنبلی بر تن، ندارد او رفاهی چند
ز هر جایی و ارگانی نداری دستی بر ارزن
بساز خود را و بشکن ان قفس تن
زهرا شعبانی
عشق بود و هیچ نبود،
ز پرتوش بیامد جهان را پدید
گریهای نهان و خندهای آشکار
انتظارِ گرمِ نشسته بر سردِ نیمکت.
عشق به هیأتِ مادری گشت پدیدار ،
بسانِ سیاهِ مردمِ چشمِ دخترک،
تا او را از ظلمتِ دالانِ زندگانی
دست در دست،
به فروغِ مرگ رهنمون باشد.
مسعود حسنوند
یاریم عشقین منن دانیر
اونسیز ئورییم آلیشیر یانیر
اوت سالدی منیم جانیما
وای حالیما وای حالیما
..........................
سیندی ئورک یاواش یاواش
بئله یاری ئولیدی کاش
اونین سینه ده قلبی داش
سل اولدی گوزلریمده یاش
...............................
هرنه دوباره ائیلدون
قلبیمی یاره ائیلدون
هیچ بیلوسن که نیلدون
اولمادی چاره سویلدون
.............................
ترجمه
یارم عشقش را از من پنهان میکند
و قلبم در نبودش شعله ور گشته و می سوزد.
آرام آرام قلبم شکست
بمیرد آن یار که جای دل سنگ درون قفسه سینه اشد دارد ...
حسن آذرمنش
تنم زخمیست نمیدانم کجایش
دلم غمگین ندارد کس دوایش
امیدی نیست نمیدانم چرایش
قناری هست نمی آید صدایش
هما خفتس نمی آید به جایش
چو مظلومی که میبیند خدایش
که خوشبختی نمی آید سراغش
زمانه هم نمیسازد برایش
معمایست نمیدانم جوابش
سمیرا صالح
خوردن مِی که حرامست و خطا در دین است
باورش نیز سراغ از ضرری سنگین است
فرصتی نیست چه بهتر که بکوشیم به عیش
پشت پا زد به جهانی که پر از آیین است
شب مستی به دو عالم ندهم دل یا رب
فرض کن گوش پُر از همهمه ی یاسین است
به سوالم که چرا ساقی هر میخانه
شرر هر قدحش بر دل و جان شیرین است؟
درِ میخانه ی ما باز و به شکرانه ی آن
و مراعات قرین هر نفسم تحسین است
چه ملالی که ز تن جان برود چون عمری
تاختم اسب مرادی که به رفتن زین است
عادل پورنادعلی